امروز رفتيم آهار و خونمام پر از كوهپايه هاي نازنين سرزمينمان شد. من كامپيوتر درست راستي اي اينجا ندارم. اينترنتم هم بسيار كم سرعته و سايت ها هم همه فيلتر هستند، حتي بي بي سي. لذا از همه جا بي خبر هستم و نمي توانم چيزي بنويسم. تب فوتبال هم كه همه جا را گرفته و كسي هم فكر نمي كنم وقت چيزي خوندن رو داشته باشه. حالا تا من خودم رو جمع و جور كنم يه كم طول مي كشه. متاسفانه هيچكس هم خطر جنگ رو جدي نمي گيره. انقدر خيال همه راحت است كه آدم به احساس نگراني خودش شك مي كنه. دوستم احمد زاهدي يه لينك برام فرستاده و
خواسته كه حتما بهش لينك بدم
اينم لينكش
۲ نظر:
سلام عمو
چاکریم
شماپر از بال وپر ید
وپر ازفانوس و
پر ازسایه برگی در آّب
...
سلام عمو
من بالاخره تونستم یه چیزایی بنویسم
خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنید
ارسال یک نظر