شنبه، مهر ۱۵، ۱۴۰۲


 

یاد

 یاد دوستی کردیم…
گفتم : 
«در دوران جوانی از نزدیک‌ترین دوستانم بود. از سال‌ها پیش او را می شناسم.»
هم‌صحبتم گفت: 
«پس به احتمال، سال‌های بسیاری هم هست که او را نمی شناسی.»

پنجشنبه، مهر ۱۳، ۱۴۰۲


 

امید

 
زمان با هوشمندیِ نابی
از رویاها خاطره می سازد؛ 
 
پایی در گذشته و پر و بالی هم در آینده داریم،
با افق انتظاری که هر دم، دور و دورتر می شود.
امید می تواند مسیری تازه بیابد؛
تجربه اما هر بار 
ریشه می دواند و 
تمایلی به جابجایی‌‌های دشوار ندارد.

سه‌شنبه، مهر ۱۱، ۱۴۰۲


 

شقایق‌ها

قرص تمام عیارِ ماه آن بالا و

دشتی پُر از مینا های سفید در اطراف. 


در پیدا و پنهانِ پُر پیچ و خمِ باد، 

برای لحظه‌ای هم که شده،

اینجا و آنجا، 

یکدیگر را  در آغوش می گیرند

شقایق‌ها ...  

یکشنبه، مهر ۰۹، ۱۴۰۲


 

امید

ستاره های فرو افتاده را

در اشک‌ می شویم و 

در ابریشم یادها می پیچم. 

ندایی می گوید: 

در دفتر ایام بگذار، برای روز مبادا! 

به خود می گویم:

تکرار می شوند…،

تکرار می شوند… ،

برای کدام  روز مبادا؟

و صدا می گوید:

زور گلوله ها به امیدها نمی رسد؛

این خون ها رویاها را نمی شوید؛

چنگ در خاکِ ریشه‌ای تاریخی دارد این آرمان‌ها و امیدها…