یکشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۶

دریا


شعر

زنگ ها
بر دو سوی رود
صدا می زنند
معابد پر آواز
در عطر صمغ و عود سوخته

گنگ در مهی از نور
و کاسه های شناور گل
تن می شوید
اینجا خدا هم هر روز غسل می کند
تا آفتاب جمع شود
بازارچه پر از شور رنگ هاست

شب می رسد
پیه سوز های نارگیلی به رود
معنای عمیق تری داده اند
زنگ ها اینبار پایان روز اند
و نسیم
خواب آلود عطر فراموشی
. . .خاموشی