با زیتونهای فلسطینی
احمد جواهریان
این لکهٔ سیاهی که در همه جا گسترده
مرگ توست،
یا شتک خونی که بر پنجره پاشیده؟
بگذار با تانکها
بر سر سفرهٔ غذایت حاضر شوند
و با غرور بیندیشند
چرخ آسیابشان امروز با خون تو می چرخد.
بگذار در فضای باروتی
اضطراب فرمان راند
و زیتونهای مجروحت دوباره اسیر شوند.
پرواز سنگهایت را بگذار
هزار بار به گلوله ببندند.
اما با دیوار خانههای تو
نقابها نیز فرو می ریزد
و آگاهی با طعم تلخش
در همه جا نشت می کند.
اینجا کودکان نقشهٔ جهان را
با مدادهای رنگیشان
بر تختهٔ سیاه می کشند
تا برای بزرگترها
دگرگونی را توضیح دهند.
این لکهٔ سیاهی که در همه جا گسترده مرگ توست، یا
شتک خونی که بر پنجره پاشیده؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر