در کنار فرهنگ مسلط جامعه همیشه دیگر خورده فرهنگ هایی وجود داشته و دارد که حاوی ارزش های مستقلی از تاریخ یک ملت است. آن ها گاه بسیار قدیمی و گاه در برگیرنده ی سنت هایی هستند که به تاریخ معاصر آن مردم متعلق است. جنبش چپ در اکثر جوامع با نوآوری های مختلف و بهره گیری از سنت های وابسته به فرهنگ ها و خورده فرهنگ های آن جامعه تلاش داشته تا فرهنگ ویژه ی مبارزجویانه ای را بپرورد و از خود بجا گذارد
در جامعه ما نیز چپ ها سنت های بدیعی را در این زمینه از خود بجا گذاشته اند که علیرغم سال ها فرهنگ زدایی سرکوگرانه ی تک صدای موجود، هنوز هم در میان بخش هایی از زحمتکشان و نیروهای مترقی جامعه ما پایدار مانده است
اما چنین به نظر می رسد که تداوم فرهنگ ستیزی حاکم باعث شده اهمیت پاسداری از این سنت های نوآورانه را نادیده بگیریم و گاه از بکارگیری سنت های ارتجاعی موجود نیز خود داری نکرده و چه بسا آن ها را ترویج کنیم
برای مثال ما همیشه بزرگان و فرزانگان جامعه خود را محصول مبارزات اجتماعی و فرزندان برومند ملت می دانستیم و همیشه متوجه بوده ایم که نباید به دام فرد پرستی و رواج کیش شخصیت بیفتیم، اما امروزه می بینیم برخی از بزرگان را تا حد پرستش تقدیس می کنیم و چنان رفتارهایی را در اجتماعات بروز می دهیم که هیچ قرابتی با سنت های ما ندارد. بوسیدن دست، خاکسار کردن خود و دیگران در برابر یک شخصیت اجتماعی مورد توجه، تعلق دادن دستاورد های جمعی به یک فرد برای عظمت بخشیدن به فعالیت های او و غیره مثال هایی ست که این روز ها گزارش آن را در محافل مختلف می بینیم و می شنویم
اخیرا در مراسم ختم برخی از بزرگانمان مجبور شده ایم به ساعت ها وعظ و روضه گوش دهیم که به نظر می رسد مضمون برخی از آن ها توهین به خود متوفی باشدبرخی از افراد نوآوری در این مراسم را هم مردود دانسته و گاه طوری جلوه داده اند که انگار گردن گذاشتن به هر سنتی را می توان در کنار مردم بودن قلمداد کرد. آیا این براستی درست است؟ آیا وقتی حتی انتخاب واعظ نیز ناممکن است و به اجبار باید به خطبای حقوق بگیر حکومتی تن داد، برگزاری مراسم ضروری است؟ کار تا آنجا پیش می رود که در برخی از موارد دولتی کردن مراسم نیز یک دستاورد قلمداد می شود و مثلا شرکت کردن فلان سیاستمدار حکومتی چنان با آب و تاب پز داده می شود که انسان شگفت زده می شوداین ها قطعا بی توجهی به نقش فرهنگ ها و سنت های مترقی در ایجاد فضایی مناسب برای فعالیت های اجتماعی ست. و به نظر می رسد پاسداری از سنت های موجود چپ و نوآوری در این زمینه همان چیزی ست که بدان نیاز داریم و باید برای آن تلاش کنیم. جا دارد برگردیم و راه رفته خود را در این راستا مورد مطالعه و در صورت نیاز مورد تجدید نظر قرار دهیم. بزرگان قوم باید در این زمینه پیش قدم باشند
در جامعه ما نیز چپ ها سنت های بدیعی را در این زمینه از خود بجا گذاشته اند که علیرغم سال ها فرهنگ زدایی سرکوگرانه ی تک صدای موجود، هنوز هم در میان بخش هایی از زحمتکشان و نیروهای مترقی جامعه ما پایدار مانده است
اما چنین به نظر می رسد که تداوم فرهنگ ستیزی حاکم باعث شده اهمیت پاسداری از این سنت های نوآورانه را نادیده بگیریم و گاه از بکارگیری سنت های ارتجاعی موجود نیز خود داری نکرده و چه بسا آن ها را ترویج کنیم
برای مثال ما همیشه بزرگان و فرزانگان جامعه خود را محصول مبارزات اجتماعی و فرزندان برومند ملت می دانستیم و همیشه متوجه بوده ایم که نباید به دام فرد پرستی و رواج کیش شخصیت بیفتیم، اما امروزه می بینیم برخی از بزرگان را تا حد پرستش تقدیس می کنیم و چنان رفتارهایی را در اجتماعات بروز می دهیم که هیچ قرابتی با سنت های ما ندارد. بوسیدن دست، خاکسار کردن خود و دیگران در برابر یک شخصیت اجتماعی مورد توجه، تعلق دادن دستاورد های جمعی به یک فرد برای عظمت بخشیدن به فعالیت های او و غیره مثال هایی ست که این روز ها گزارش آن را در محافل مختلف می بینیم و می شنویم
اخیرا در مراسم ختم برخی از بزرگانمان مجبور شده ایم به ساعت ها وعظ و روضه گوش دهیم که به نظر می رسد مضمون برخی از آن ها توهین به خود متوفی باشدبرخی از افراد نوآوری در این مراسم را هم مردود دانسته و گاه طوری جلوه داده اند که انگار گردن گذاشتن به هر سنتی را می توان در کنار مردم بودن قلمداد کرد. آیا این براستی درست است؟ آیا وقتی حتی انتخاب واعظ نیز ناممکن است و به اجبار باید به خطبای حقوق بگیر حکومتی تن داد، برگزاری مراسم ضروری است؟ کار تا آنجا پیش می رود که در برخی از موارد دولتی کردن مراسم نیز یک دستاورد قلمداد می شود و مثلا شرکت کردن فلان سیاستمدار حکومتی چنان با آب و تاب پز داده می شود که انسان شگفت زده می شوداین ها قطعا بی توجهی به نقش فرهنگ ها و سنت های مترقی در ایجاد فضایی مناسب برای فعالیت های اجتماعی ست. و به نظر می رسد پاسداری از سنت های موجود چپ و نوآوری در این زمینه همان چیزی ست که بدان نیاز داریم و باید برای آن تلاش کنیم. جا دارد برگردیم و راه رفته خود را در این راستا مورد مطالعه و در صورت نیاز مورد تجدید نظر قرار دهیم. بزرگان قوم باید در این زمینه پیش قدم باشند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر