بهمنی تازه فرومی ریزد و
شهر ممنوعه
رنگ همیشگی اش را می گیرد.
بر سایه های سنگ شده
هق هق چادرهایی سیاه سیاه و
میخک هایی به غایت مهتابی.
در آتش دان دوره گرد
اسفندی دوباره دود می کنیم
شقایق شهیدان که تازه شود، بهار نزدیک است...
در این دیوار تاریک
- اگرچه به ظاهر -
هیچ رخنه ای نباشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر