یکشنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۴

پيله


با برگ ريز پائيز
پيله ي روياهايم را به هم مي بافم و
در انزواي خويش كز مي كنم
مي دانم
بايد بهار را نقاشي كنم

۲ نظر:

احمد زاهدی لنگرودی گفت...

صبح بخیر عمو جون
شعر زیبایی بود
ساده و زیبا
شاد و سرفراز باشید
...راستی
سایت آشوب رو دیدین؟
نظرتون چیه؟

ناشناس گفت...

عمو سلام نقاشی رو به ما هم یاد بده بلکه ما هم یاد بگیریم