از ابتدایی ترین اسناد زندگی تاریخی انسان بر زمین تا کنون، بحث غلبه ی سیاهی یا سفیدی بر سرنوشت انسان ادامه داشته و دارد. و این دو همچون واقعیت شب و روز با هستی انسانی آمیخته اند
هنگام تنظیم نور بر دوربین فیلمبرداری، یکی از اصلی ترین کارهای فیلمبردار تنظیم همین تاریکی و روشنایی در حد توان دوربین است. واقعیت آن است که حد روشنی و تاریکی ای که چشم ما می بیند را هنوز هیچ دوربینی نمی تواند ضبط کند. باید محدوده ای انتخاب شود که جزئیات مورد نظرما را در بر می گیرد و از خیر بقیه لایه های تاریکی و یا روشنایی گذشت. این باعث می شود که ما برای توانایی ضبط صحنه از دامنه توقع خود از سیاهی ها و یا گاه روشنایی ها بکاهیم . در هر حال برای آنچه ضبط می کنیم، آنچه می بینیم را در یک سو یا دو سو کاهش می دهیم
اما آیا حد خود دید انسان از جهان- چه روشنایی هایش و چه تاریکی هایش- از همین نقیصه برخوردار نیست؟ و آیا ذهن ما نیز بسته به توانایی ها و خصوصیت های روانشناختی و اجتماعیمان همان اقدام را برای ما نمی کند؟ اینکه از دیدگاه فردی، ما کدام لایه های روشنایی یا تاریکی را بهتر ضبط می کنیم، بستگی به عوامل بسیار زیادی همچون زندگی گذشته، تیپولوژی روانی و بینش ما دارد. سیاهی همچون خود شب، همیشه بسیار عمیق، فریبنده و زیباست و بسیاری را غرق در وسوسه ی بی انتهائیش کرده و می کند و شاهکارهای هنری بزرگی در این طیف آفریده شده اند. در سینما هم کار در تاریکی و توان نمایش آن بر صفحه ی سپید سینما همیشه وسوسه ی بزرگی بوده و هست
نمی توانم به یک نکته ی مهم نیز در اینجا اشاره نکنم، اگرچه خود بحثی جداگانه را می طلبد. اما به باور مارکس و از دیدگاه اجتماعی، طبقات میرنده ی اجتماعی دارای بینشی تاریک و طبقات پیشرو اجتماعی دارای بینشی روشن اند
۱ نظر:
salam amu jan;
man siavasham(mirahmadi);
neveshtehatoono khoondam.
tanha chizi ke mitoonam begam ine ke azinke ba shoma ashna shodam bi nahayat khosh halam va ehsase ghoroor mikonam.
ارسال یک نظر