قراری که ناخواسته از دستش می دهی
عزیزی که یادش اوقاتت را تلخ می کند
انتظاری که به چیزی نمی انجامد
بادی که به رویت نمی آورد
بارانی که خیست نمی کند
و بهانه های پیش پا افتاده ای
که بی اعتنا تنهایت می گذارند
و تو که می نشینی و باز
بفکر آنی تا
از نا مرادی هایت هم که شده
شعری بسرایی
عزیزی که یادش اوقاتت را تلخ می کند
انتظاری که به چیزی نمی انجامد
بادی که به رویت نمی آورد
بارانی که خیست نمی کند
و بهانه های پیش پا افتاده ای
که بی اعتنا تنهایت می گذارند
و تو که می نشینی و باز
بفکر آنی تا
از نا مرادی هایت هم که شده
شعری بسرایی
۱ نظر:
به رسیدن به خیر
ما هم که دیگه وبلاگ نمینویسیم !
عمو جدینا خیلی سخت گیری میکنن
وبلاگ ها رو چک میکنن و به شدت فیلتر
گفتم یه مدت از اینجا دور بودین شاید خبر ندارین !
ارسال یک نظر