از فردا عصرداریم با خانوم می ریم ونکوور. یک ماهی تو راه خواهیم بود. یک ماهی هم شاید آنجا بمانیم و بعد باید تا کالیفرنیا رانندگی کنیم...
نمی دونم اصلا بتونم اینجا توی وبلاگ چیزی بنویسم یا نه. اگر بشه که حتما می نویسم. اگه نشد هم مطمئنا چیزهای دیگری می نویسم که بعدها انتشار بدهم. کتاب هایی هم برده ام که تو راه بخوانم و دستنوشته هایی که بازبینی شان بکنم.
می دونی؟ سال های سال است برای ما تفریح و کار پدیده هایی جدا از هم نیست. به نظر من هیچ تفریحی از انجام کار داوطلبانه ای که به آن باورداریم و عشق می ورزیم لذت بخش تر نیست- گیرم که ساعت ها و ساعت ها زندگی ما را پر کند.
۱ نظر:
و گاهی مجبوریم برای گذران زندگی دست به کاری بزنیم که اصلا دوستش نداریم.
من که اول راهم و هنوز برام اتفاق نیفتاده.
راستی، خوش بگذره.
ارسال یک نظر