جمعه، مرداد ۱۳، ۱۳۹۱

احساس گناه

تو زندان که بودم، دوستی یک کتاب روانشاسی به من داد که فوق العاده بود. کاری که تو این کتاب شده بود مبتنی بر این نظر بود که روان انسان نیز مثل جسمش حاصل فرایند تکامل است. به همین دلیل نویسنده کوشش کرده بود ساختاری پیچیدهٔ احساس و رفتار را بر اساس ترکیب حس های و رفتارهای ابتدایی تر توضیح دهد. نویسنده معتقد بود که یک موجود تک سلولی رفتاری دو پایه دارد : جذب و دفع و این زیرساخت بعدی همهٔ رفتارهاست ... بعد ها خیلی گشتم ببینم این کتاب چه بود. نه نامش را می دانستم و نه نام نویسنده اش به یادم مانده بود. تنها یاد است انتشارات آستان قدس رضوی به چاپ رسانده بود آن هم بدین دلیل که خیلی برایم عجیب بود. جدول هایی را به خاطر دارم که کوشش داشت احساس های ما را به ترکیبی از احساس های پایه ای تر بشکند و خوب به خاطر دارم خیلی جاهاش خالی بود و می گفت سعی کنید خودتان پر کنید...
می دونین؟ یک نکته اش که به نظرم واقعی می آمد این بود که :
احساس گناه، ترکیبی از خواستن شدید است و ترس

هیچ نظری موجود نیست: