یکشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۹۶

آنچه پرویز شهریاری را پرویز شهریاری می کرد

این روزها سالروز تولد استاد پرویز شهریاری ست. سال ها قبل، این روز را هم بعنوان روز تولد او و هم بعنوان روز نشریه چیستا جشن می گرفتیم و دورادور استاد جمع می شدیم. 
سال ها از درگذشت استاد پرویز شهریاری گذشته است.  هر چه بیشتر می گذرد یاد او برایم عزیزتر می شود و ارزش  با او بودن و از او آموختن را بیشتر درک می کنم. 
اخیرا در بین آرشیو ها، ویدیوی سخنرانی ام را در مراسم یادبود ایشان یافتم. این بزرگداشت توسط بنیاد به آذین در تورنتو  برگزار شد و سخنرانان ارجمند بسیاری داشت. به نظرم رسید بد نیست برای عزیزان همرسانی اش کنم.
یادش همیشه گرامی باد


ویژگی های پرویز شهریاری
آنچه پرویز شهریاری را پرویز شهریاری می کرد

سخنرانی: احمد جواهریان


جمعه، آذر ۰۳، ۱۳۹۶

مستند کوتاه قربانی - Sacrifice


با زلزله مرگبار غرب کشور، شبکه های اجتماعی پر از عکس های مختلف کردستان و  روستاهای کوهستانی آن شد. این عکس ها مرا به فکر انداخت تصاویر کمکوردری ام را از اورامان تخت تدوین و ارائه کنم. این تصاویر را ده سال قبل در سفر به «اورامانات» (هورامان) و بویژه «اورامان تخت» و شرکت در مراسم بسیار کهن «پیر شالیار» گرفته بودم.
چه در هنگام رفتن و چه به هنگام برگشتن، جاده به علت برف و یخ مرتبا بسته می شد و بعد از عبور ما، سه چهار روز به کل بسته شد. ما هم که بر می گشتیم، تقریبا بسته بود و این بیشتر جادهٔ یخ زده بود که ماشین را می برد تا رانندگی من.
تازه داشتم فیلم سازی را تجربه می کردم و استادم پروژه ای داشت که من و سپیده دستیارش بودیم.
تصاویری که گرفته ام، تصاویر کامل مراسم نیست. نمی توانست باشد. چون کار دستیاری می کردم و نمی توانستم کمکوردرم را به دست بگیرم. 
از مراسم «پیر شالیار» مستندهای حرفه ای  قوی ای تهیه شده  که در دست تهیه کنندگان آن (بویژه تلویزیون جمهوری اسلامی) هست. نمی دانم راهی برای دسترسی و تماشای آن ها باشد یا نه.
البته هر کس از نگاه منتقل شده به دوربین خود، صحنه را می بیند. من هم نگاه خود را داشته ام.
تماشا کنید و اگر صلاح دانستید به دوستان معرفی کنید که آن ها هم ببینند.

قربانی Sacrifice
از مراسم «پیر شالیار»



سه‌شنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۹۶

بندآب

بندآب شعر فیلمی است که تازه روی آن کار کردم و بهار علی پناهی خوانش شعر را بعهده گرفت.
شعری که روی فیلم کار شده چنین است:


برکه بستر نیلوفرهاست
به گُل نشسته و بر بالش لمبرها آرمیده.
ماهی ها
در سایه روشنِ باغ و آسمان
دور می چرخند و آب را
رنگین می کنند.
زمان در حجمِ سبزِ آبی که به آن هستی می بخشد،
محصور است؛
هرچند که تحرک پر از شتابِ یک ماهی،

حلقه های زنجیرِ اسارت آن را بشکافد و فروبریزد.


 


سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۹۶

فرهنگ واژگان مورد نیازی که وجود نداشته است.


جان کوئینگ کار جلبی کرده است. فرهنگ لغاتی انگلیسی که تا کنون وجود نداشته است؛ فرهنگ واژه هایی که باید باشد، اما در زبان انگلیسی نبوده است. فرهنگی برای واژه سازی حس های پیچیده ای که آن را تجربه می کنیم، ولی واژه ای برای بازگویی اش نداشته ایم.
به نظرم رسید در زبان فارسی هم به چنین فرهنگ لغتی نیاز داریم. کاش می شد به شکل ویکی باشد و همه بتوانند به آن واژه بیفزایند و از آن بهره ببرند. او شرح کارش را با ما در میان می گذارد. سخنرانی جالبی است. در لینک زیر تماش کنید.





چهارشنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۹۶

تلفنِ بمبئی


نوشته ها گاهی وقت ها برای آدم مفاهیمی رو ایجاد می کنند که تصویر لازم  حس کردنشان را در ذهن نداریم. در مورد برونسپاری کارها و خدمات تلفنی بخصوص فروش تلفنی به هند بسیار شنیده بودم. گاهی وقت ها با خدمات بعد از فروش برخی شرکت ها که کار داشتم، متوجه هندی بودن طرف مکالمه علیرغم لحجه اش هم شده بودم.
اما می دونین گاهی وقتی صحنه و فضا را می بینی، تازه درک ماجرا ممکن می شه. فیلم «تلفنِ بمبئی» مرکز ملی فیلم کانادا برام چنین وزنی داشت. به برونسپاری، توسعهٔ نولیبرالیستی، مصرف گرایی و ... خلاصه خیلی چیزها رو که زیاد درباره شون خوانده بودم تسجم بخشید. 
می دونین؟
هر چی می گذره بیشتر به نقش فیلم مستند در ارتقای فرهنگی و مدنی جوامع باور پیدا می کنم و تازگی فهمیدم معمولا از فیلم های سینمایی ای بیشتر خوشم میاد که مستند مانند اند. این هم لینک فیلم:

Bombay Calling

سه‌شنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۹۵

تنها یک نگاه

در جریان سفری به بروکسل، با کارهای استاد «رضا لعل ریاحی» به طور اتفاقی آشنا شدم. قبلا هیچ نمونهٔ کاری از ایشان ندیده بودم و شناختی از نام ایشان نداشتم. این خوشختی را داشتم که اگرچه برای مدت محدود و کوتاهی، ضمن ملاقات در منزلشان، اجازه یابم از کارهای ایشان تصویر بگیرم. هم ایشان و هم همسرشان کهولت سن بسیاری داشتند و فراموشی، امکان ارائهٔ اطلاعات در مورد سایر کارها و سوابق ایشان و جمع آوری تصاویر دیگری را نمی داد. تحقیقاتی که در جستجوهای اینترنتی کردم، ایشان را بیشتر بعنوان سازندهٔ مجسمهٔ کوهنورد نصب شده در کوهپایهٔ سربند تجریش معرفی کرده که برای مردم کشور ما آشناتر است. (اگر علاقمند هستید، می توانید نام ایشان را گوگل کنید.)
اخیرا متوجه شدم ایشان و همسرشان هر دو زندگی را بدرود گفته اند و اینجا و آنجا یادی از این هنرمند برجستهٔ مهاجر هم میهنمان شده است.
فیلم کوتاه «تنها یک نگاه» Just a Glance  روایتی ست از دیدار ایشان در خانه ای که در معماری اش نقش داشته اند و مروری بر نقاشی ها و دو مجسمهٔ موجود در آن خانه. مانلی جمال عزیز (manelijamal.com) اجازه داد از موسیقی دوست داشتنی اش در این فیلم بهره بگیرم. باشد که یاد استاد رضا لعل ریاحی را گرامی بداریم و در آینده هر چه بیشتربا کارهایش  آشنا شویم.

Just a Glance

پنجشنبه، بهمن ۲۱، ۱۳۹۵

پرواز


ساده و در عین حال پیچیده

ساده اش می گیریم و /  دشواریِ پیچیده ای ست زندگی.
نه آنکه قابل شناخت نباشد؛ / نه اینکه تاثیری بر آن نمی توان داشت / یا تغییرش نمی توان داد؛ / نه ...

درست برای اینکه آنرا بشناسیم و درکش کنیم، / برای اینکه دست به تغییر و بازآفرینیش بزنیم، /  باید از ساده انگاری ها بپرهیزیم.
باید پیچیدگی ها را دریابیم / و با دقتی غریب / که فراموش نمی کنیم سخت نسبی است، / دست بکار شناخت و سپس دگرگونیش شویم.
و در هر قدم، / همهٔ رخدادها و از جمله اقداماتمان و اثرگذاری یا عدم اثرگذاری آن ها را بسنجیم / و افکار و رفتارهایمان را اصلاح کنیم.

جمعه، بهمن ۱۵، ۱۳۹۵

پیشی ما


پیشی ما عاشق هماست. از وقتی اون نیست. سر حال نیست. هر جا می رم میام دنبالم. براش جا درست کردم، اما دوست داره سر جای من بشینه. یک کم دور می شم، معو معو می کنه. می رم اونور مبل می شینم. میاد می چسبه به من. با اینکه دوست ندارم، چیزی نمی گم. بعد با اینکه می دونه عکس العمل نشون می دم. به زور میاد توی بغلم. نمی ذاره کارم رو بکنم. هولش می دم سر جاش. دوباره میاد. می گیرم میذارم سر جاش و اول دعوا و بعد چند تا نازش می کنم. یکی دو دو دقیقه ای می شینه و دوباره ...
می رم شونه شو میارم. پشم هاش رو که می ریزه شونه می کنم. روبروش می شینم. تو چشاش نگاه می کنم و بهش می گم:
من که آدمم، دارم تنهای تنها تو این خونه زندگی می کنم، صدام هم در نمیاد، چطور تو که پیشی ای نمی تونی؟

سه‌شنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۹۵

CarWash

این فیلم مستند خیلی کوتاه را هم ببینید، تازه کار کردم ...

CarWash


بزرگ


بعضی از آدم ها هستند که تازه وقتی مردن، کشف می شن؛
و وقتی کشف شدن، تازه کار و زندگیشون مورد تحقیق قرار می گیره؛
و بعد از کلی بررسی، تازه معلوم می شه زنده هم که بودند، مالی نبوده اند.
می دونید؟
یک وقت با آدم هایی مصادف می شیم که تصورهای عجیب غریبی از خودشون دارن و خیال می کنند خیلی بزرگ تر از اونی هستن که هستن و بقیه احمق اند که این بزرگواری اون ها رو نمی بینند. گاهی کنار این دون کیشوت ها یک دولسیمایی هم هست که این بزرگی رو، بسکی تو گوشش خونده، باور کرده...

چهارشنبه، دی ۱۵، ۱۳۹۵

دروگران

سال ها قبل که در ایران بودم و برای فیلم برداری به این شهر و آن شهر و این آبادی و آن آبادی می رفتیم، دروگرانی را در استان همدان دیدیدم که کارشان حیرت انگیز بود. اجازه یافتیم از کارشان فیلم بگیریم. نمی دانم فیلم هایی که استادم با دوربین حرفه ای گرفت مورد استفاده قرار گرفته یا نه. اما بعد از پایان کار، من هم با دوربین کمکوردرم از این کار هنرمندانه دروگری تصویرهای خود را برداشتم. 
فیلم مستند کوتاه دروگران از مجموعه تصاویر محدودی تهیه شده که در هارددرایوهای قدیمی یافتم.


پگاه، دروگران از جادهٔ روبرو سر می رسند
رسیدگی خوشه هایم را
به رویا دیده اند (سهراب سپهری)