می دونی من اصلا وقت ندارم مریض بشم یا ناراحت یا افسرده یا غمگین . . . کار که تعطیل وردار نیست. روزها می تونن آروم آروم شب بشن، برف می تونه پوکه پوکه همه جا رو بپوشونه و پنجره اجازه داره نور رو تو تصویر ثابتش مرتبا تکرار کنه یا تغییر بده . . . اما من نه
درست همون موقع هایی که بدترین خون ریزی های دردناک رو داشتم و ریاضت می کشیدم، تصاویر و صداهای فیلمی که آرزو دارم بسازم، توی ذهنم شکل می گرفت و شفاف می شد. ساعت ها تصاویر رنگین گستاخانه ذهنم رو فرا گرفت و صحنه به صحنه ی کار رو برام نقاشی و آهنگین کرد
البته تا پیاده کردن اون کار شگفت انگیز فاصله ی زیادی دارم که باید طی کنم. اصلا کاش یه کابل ذهن خوان بود که به مغز و کامپیوتر وصل کنی و فیلمی رو که تو ذهن شکل گرفته ضبط کنی. اونوقت همونجا ادیتش می کردم و ظرف مدت یه هفته آماده ی پخش بود. آه ای آرزوی فراخ انسانی
درست همون موقع هایی که بدترین خون ریزی های دردناک رو داشتم و ریاضت می کشیدم، تصاویر و صداهای فیلمی که آرزو دارم بسازم، توی ذهنم شکل می گرفت و شفاف می شد. ساعت ها تصاویر رنگین گستاخانه ذهنم رو فرا گرفت و صحنه به صحنه ی کار رو برام نقاشی و آهنگین کرد
البته تا پیاده کردن اون کار شگفت انگیز فاصله ی زیادی دارم که باید طی کنم. اصلا کاش یه کابل ذهن خوان بود که به مغز و کامپیوتر وصل کنی و فیلمی رو که تو ذهن شکل گرفته ضبط کنی. اونوقت همونجا ادیتش می کردم و ظرف مدت یه هفته آماده ی پخش بود. آه ای آرزوی فراخ انسانی
۳ نظر:
خون ریزی؟
چی شده عمو جان؟
خیلی نگران شدم...
عمو منم که بچه بودم همیشه به خودم می گفتم که ای کاش فردا اعلام می کردن همه چی مجانی بود یعنی هیکس از هم دیگه پول نمی گرفت بعدا فهمیدم که البته از شما ها یاد گرفتم که باید برای این جور آرزو ها مبارزه کرد .اما مبارزه برای این چیزا خیلی سخته عمو وهمچنین شیرین نه؟
چرخ ویران کنم ار غیر مرادم گردد
من نه انم که زبونی کشم از چرخ فلک
"siavash"
ارسال یک نظر