جمعه، دی ۱۶، ۱۳۸۴

روشنفکر

اینجا گاهی- فقط گاهی- آفتاب زمستونی که می یاد بالا، هوا سرد تر می شه و گاهی هم ابرها زندگی رو گرم ترمی کنن. امروز برفایی که داشتن آب می شدن یکهو همه یخ زدن و کبود شدن. شوخی که نیست ده درجه زیر صفره و باید کاسه کوزه ها رو جمع و جور کرد. خوب اگر این فرضیه ی ما توی یه سرزمینی همیشه درست باشه، درخشش آفتاب می تونه مظهر سرما باشه و ابر مظهر گرمایش
بعضی ها روشنفکری رو همینجوری درک می کنن و و برای اینکه حرف تازه ای زده باشن، جای یک چنین عواملی رو با هم عوض می کنن، یا شاید بهتر باشه بگیم جای چنین عواملی تو ذهن شون عوض می شه. آبی ها قرمز می شن، ابر ها آتش می بارن، تابش خورشیدشون همه جا رو کبود می کنه و ... جذاب هم هست، ولی فقط یه اشکال اساسی داره و اونم مخاطب شونه.
خوب اگه این حادثه فقط تو ذهن آقای روشنفکر ما اتفاق افتاده باشه، تکلیف مخاطبینش چی می شه؟ اونا که دنیاشون اینجوری نیست. آخه اونا پوست شون از تابش خورشید سیاه می شه و تاول می زنه. به همین دلیل خلاقیت های آقای روشن فکر ما رو درک و دنبال نمی کنن. اون بابا می مونه و یه عده روشنفکر دیگری که از این فضاهای خلاقانه لذت می برند، یا از فضای بیرونی بی خبر مونده اند و چون تجربه ی مشخصی ندارن هر شکلی رو می پذیرن. برا همینه که واژه ی مخاطب گاهی برای فرم گرا ها مثل فحشه. اما فکر نکنیم کار این دوستان روشنفکر تماما منفی ست. نه ابدا اینطور نیست.ا ونا فرم هایی رو می آفرینند که بعد ها توی کارهای دیکه مورد استفاده قرار می گیره. خودش تاثیرات اجتماعی یه زیادی نداره- اگر چه معمولا تماما هم منفی – اماکار اونا توی آفرینش های تاثیرگذار اجتماعی به شکلی غیر مستقم و گاه معکوس مورد بهره برداری قرار می گیره و اعجاز می آفرینه
اگه یه هنرمند یا روشنفکر، مثلا نویسنده و شاعر، عرصه ی کار خودش رو بشناسه و متوجه باشه داره این کار رو می کنه به نظر من کار یزرگی کرده. او مثل یک ریاضی دان نظری، تجربه های تازه ای رو می آفرینه که بعد ها در آفرینش های دیگر بازآفرینی می شن. کسی به یه ریاضی دان نظری نمی گه: این کارها چیه که تو می کنی، اینا که کاربردی ندارن؟ مشکل معمولا اونجایی رخ می ده که ما بخوایم به آفرینش ها و پژوهش های فرم گرایانه ی خود بستر اجتماعی بدیم. می دونی؟ بالاخره ما مجبوریم از سفر های اشراقی کائنات روی زمینی بر گردیم که مخاطبینی روش زندگی می کنن و کار های ما جدا از خواست ما رو سرنوشت اونا اثر می ذاره. البته می شه اینجا هم خلاقانه تحقیق کرد و دید کار ما کدومه اثر رو داره و کدوم اثر رو نداره. اگه کانون توجه ما فقط در بخش اوله، بهتر برا مخاطب هامون مشخص کنیم و از وارد شدن در موضعگیری های اجتماعی بپرهیزیم. اینا رو برا این گفتم که توی این شوربای وبلاگ من از همه ی این نوع کار ها هست. من هنوز نتونستم سایت رو باز سازی کنم و یه دسته بندی ای به اون ها بدم، بهمین دلیل قاطی پاطی هستن. از این بابت منو باید ببخشید. تا اون زمان این رو از من بپذیرید که بویژه در کار عکس و ترکیب عکس ها من بیشتر به چنین کاری پرداخته ام و با توجه به مرحله ی آموزشی خود، آن را مفید می دانم. پس لطفا یکهو ما را به صفت روشنفکر با معنی آنچنانیش موصوف نفرمائید

هیچ نظری موجود نیست: