شنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۴

بی جهان

دیروز که خاکمان را به توبره می کردند
مشتی بی وطنمان می خواندند و
امروز که دنیا را به یغما می برند
جمعی بی جهان شده ایم

هر روزصبح
تصویر آشنایی را دفن می کنیم
آوازی را
که هیچ جایگزینی ندارد و
با تلاش عجیبی فریادهامان را در گلو خفه می کنیم

خاطره ها با زباله های هر شبه جاروب می شود
و نوشته هایمان را خود به دور می ریزیم
تا سندی بر محکومیتمان نشود

کوچه ها مملو از تاریخی فراموش شده ای است
و دروغ برایمان سرنوشت می بافد

دیروز مشتی بی وطن مان می خواندند و
امروز آواره هایی بی جهان شده ایم

۱ نظر:

ناشناس گفت...

عمو خیلی عالی بود