پائیز با اولین بارون ها میره که شروع بشه. هنوز هیچ حادثه ی رنگینی اتفاق نیفتاده. ولی از نور کجتاب آفتابی زلال می شه فهمید که در راهه. یک نمکی هم بفهمی نفهمی روی کوه پاشیده شده و سوزش سرماشو می شه حس کرد. می دونی رنگ ها که شروع می کنند به فروریختن، من دیونه می شم، پر از خیال، پر از رویا، پر از حس یگانگی. امسال قصد کرده ام برم یک چشمه ای رو که انگار از اونجا پا به دنیا گذاشته ام تو دنگ پائیز ببینم. ببینم کی با من میاد
۱ نظر:
Man miam
zohal
ارسال یک نظر