باز هم همان بازی مرگ تکرار می شود، انگار بسیاری از تاریخ درس نمی گیرند. جمهوری اسلامی تنها یک بازی در این شطرنج فاجعه بار عقب می ماند و همین یک بازی تا مات شدن همه کافی ست. و این بسیار شبیه به وضعیتی ست که برای صدام پیش آمد. او همیشه مسائل را وقتی می پذیرفت که بازی بعدی آغاز شده بود و این حرکت او دیگر تنها تمسخر حریف را بر می انگیخت. دعوت به پذیرش مذاکره با اروپا را وقتی می دهیم که دیگر امکان مذاکره ای نیست و تهدید های اتمی آغاز شده است. همین که سیاست هایی باعث زمینه سازی شود که شیراک گستاخانه چنین اظهارات تاریخی در تهدید اتمی کشور ها بکند و بلر آن را بطور مشخص به جمهوری اسلامی بسط دهد، نشان از ضربه ای مهلک است که به منافع مردم جهان وارد می شود. امروز بسیاری سیاستمداران کشور حتی میان نیرو های مستقل چنین استدلال می کنند که باید متحد و یکپارچه در مقابل این تهدید ها بایستیم. اخیرا خانم شیرین عبادی برنده ی جایزه صلح نیز مدعی همین سیاست شده است. من می پرسم متحد و یکپارچه جلوی چه چیزی بایستیم؟ جلوی جنگ که جایزه ی نوبل صلحش را به حق به شما داده اند یا پشت حاکمیت کشور که به سوی جنگ می رود. آیا حمایت قاطع و یکجانبه از حاکمیت کشور آن ها را از تهاجم باز می دارد؟ آیا این موضعگیری کمکی به تصحیح خطا های مرگ بار سیاسی از طرف راهبران سیاسی ما می کند؟ چندی پیش ایشان صریحا نظر داد که هیچ خطر نظامی ای ما را تهدید نمی کند و من در یادداشت هایم به آن اشاره کردم. اینکه امروز باید متحدا جلوی آن ها بایستیم آیا نشان از آن ندارد که بزرگان ما متوجه فرایندهای سیاسی جدید جهانی نیستند و حتی آنچه مشهود است را هم نمی بینند؟ وقتی شیرین عبادی نبیند، از دیگران چه توقعی می توان داشت.
برگشتن آقای رفسنجانی از مشهد به تهران دردی را دوا نمی کند، کاش ایشان همان جا می ماند و دست به دعا بر می داشت. طرح روسیه هم به درد بازی در حرکت قبل می خورد و امروز طرحی سوخته است. آقای لاریجانی نیز وقت خودشان را بی خود تلف نکنند. من حتی شک دارم دیگر اعلام توقف همه اقدامات در زمینه ی انرژی هسته ای نیز امکان مانور تازه ای برای کنترل حوادث باز کند. طرح محکومیت بعدی مان را هم ریخته اند و آن برگزاری کنفرانس هولوکاست در تهران است.بازی مرگ آغاز شده است. بازی ای که هیچ برنده ای ندارد و تنها به نفع صنایع نظامی آمریکا و جهانی سازی شرکتی ست. مطمئن باشید همه خواهیم باخت، همه. امروز هیچ ضرورتی بالا تر از آن نیست که جبهه ای مستقل برای دفاع از صلح و علیه جنگ بر پا کنیم. می دانم صدای من تنها از این گوشه ی دنیا بسیار نا رساست، دارم فریادی می کشم که شاید کسی نشنود، اما دارم فریاد می کشم . . . فریاد
برگشتن آقای رفسنجانی از مشهد به تهران دردی را دوا نمی کند، کاش ایشان همان جا می ماند و دست به دعا بر می داشت. طرح روسیه هم به درد بازی در حرکت قبل می خورد و امروز طرحی سوخته است. آقای لاریجانی نیز وقت خودشان را بی خود تلف نکنند. من حتی شک دارم دیگر اعلام توقف همه اقدامات در زمینه ی انرژی هسته ای نیز امکان مانور تازه ای برای کنترل حوادث باز کند. طرح محکومیت بعدی مان را هم ریخته اند و آن برگزاری کنفرانس هولوکاست در تهران است.بازی مرگ آغاز شده است. بازی ای که هیچ برنده ای ندارد و تنها به نفع صنایع نظامی آمریکا و جهانی سازی شرکتی ست. مطمئن باشید همه خواهیم باخت، همه. امروز هیچ ضرورتی بالا تر از آن نیست که جبهه ای مستقل برای دفاع از صلح و علیه جنگ بر پا کنیم. می دانم صدای من تنها از این گوشه ی دنیا بسیار نا رساست، دارم فریادی می کشم که شاید کسی نشنود، اما دارم فریاد می کشم . . . فریاد
۴ نظر:
پس با هم فریاد می شیم عمو فریاد ..................فریاد.....ف
پس با هم فریاد می شیم عمو فریاد ..................فریاد.....ف
پس با هم فریاد می شیم عمو فریاد ..................فریاد.....ف
... و ما ميدانيم
چه بايد كرد؟
...
ارسال یک نظر