وقتی هنوز
زخم خاطره ها باقی ست
و مشتی کابوس و
رویاهایی پرپر
در شور دروغین شعارها
می سوزد
حرفی هم برای گفتن باقی می ماند
باز پرچم برگرفته و پیش افتاده اند
تا خون مقدس اساطیری سیاه را
از دل خاک بیرون کشند
و در دل شهر بکارند
از چاله ها
صدای افتادن در چاه می آید
مرگ انگار هیچگاه فراموش نمی شود
زخم خاطره ها باقی ست
و مشتی کابوس و
رویاهایی پرپر
در شور دروغین شعارها
می سوزد
حرفی هم برای گفتن باقی می ماند
باز پرچم برگرفته و پیش افتاده اند
تا خون مقدس اساطیری سیاه را
از دل خاک بیرون کشند
و در دل شهر بکارند
از چاله ها
صدای افتادن در چاه می آید
مرگ انگار هیچگاه فراموش نمی شود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر