پریشب رفتیم به یک رستوران ایرانی، به نام انار. برنامه شاهنامه خوانی داشت و کلی مهمان انگلیسی زبان دعوت کرده بود. یک آقایی داستان سیاوش شاهنامه را حدود یک ساعت تعریف کرد. چنان صدای گیرا و پر از حسی داشت که شنیدنی بود. قصه گوئیش که تمام شد، کلاهی را برای دادن انعام گذاشت و برای اینکه کسی در رودربایستی پرداخت یا عدم پرداخت پولی به او قرار نگیرد، به انتهای رستوران رفت. فکر کردم شاید بشود از او طی یک برنامه ای فیلم مستند تهیه کرد و به همین دلیل پاشدم و رفتم سراغش و شروع کردم به فارسی صحبت کردن، بلافاصله گفت که فارسی بلد نیست
ازش کارت ویزیتش را خواستم و او با کمال میل داد که بعدا با او صحبت کنم. وقتی برگشتیم خانه، سپیده پرسید بابا چی کارش داشتی اون آقا رو. گفتم که شاید بشه ازش فیلم گرفت و این شاهنامه خوانیش را مستند کرد که تعداد وسیع تری از آدم ها بتونن بهره ببرن. سپیده گفت از کجا می دونی که این کار نشده
به کمک اطلاعات ویزیت کارت رفتیم توی وب و جستجو کردیم و سایتش رو پیدا کردیم. شما هم می تونین اینجا نگاه کنین. شاهنامه، هفت پیکر، هزار و یک شب و ... فرهنگ ها واقعا دارن جهانی می شن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر