شنبه، تیر ۰۵، ۱۳۸۹

تظاهرات در تورنتو

امروز با بچه ها و هما گوشمون رو به تبلیغات کر کننده ی رسانه ها در مورد خطر حمله ی پلیس و تظاهرات خشونت آمیز و ... بستیم و رفتیم تظاهرات. تو مترو می خوندیم که نترسین نترسین ما همه با هم هستیم و خودمون به خودمون می خندیدیم...
هزاران آدم پیر و جون، زن و مرد، سیاه و سفید و آسیایی تبار و مهاجر و ... با پرچم ها و بنر ها و پلاکاردهای مختلف اومده بودند و سرحال و با نشاط با ارکسترها و نوازنده های پرشور از جلوی صدها پلیس سازمانیافته به انواع وسایل سرکوب، به شکلی صلحجویانه راهپیمایی کردند و شعار سر دادند. شرکت کنندگان اونقدر متنوع بودند و رنگارنگ که برای من و هما واقعا حیرت انگیز بود، طرفداران محیط زیست، صلح، حقوق بشر، سوسیالیسم، حقوق حیوانات، زنان، اتحادیه های کارگری و ... نه کسی با پلیس درگیر می شد... نه بهانه ای برای درگیری پلیس وجود داشت. البته یک عده ی معدودی - حدود 50 نفر- با لباس های سیاه یکدست و ماسک و نقاب های چشمگیر به نام آنارشیست به دنبال تظاهرات میومدن که کاملا معلوم بود هدفشون ایجاد خشونت و بهانه دادن به دست رسانه هاست
من با کمک هما که دائما چتری رو بالای سرم نگه می داشت که بارون توی لنز نزنه، دو ساعت تمام توی تظاهرات اینور و اونور می دویدم و هر صحنه ی جالبی رو فیلم می گرفتم. راستش یک فریم خشونت تو فیلم ها نیست.
تظاهرات تموم شد و ما همدیگر را با تلفن پیدا کردیم ( اینجا موبایل ها را قطع نمی کنند) و برگشتیم.
بر که می گشتیم توی خیابان یانگ که محل تظاهرات نبود شیشه ی دو تا مغازه را شکسته بودند و جمعیت سرگردانی به علت بستن درب های مترو براه افتاده بود. من دیگه کمر درد گرفته بودم و نمی تونستم یک قدم راه برم. یک تاکسی گرفتیم تا بتونیم دوتا چهارراه بالاتر وارد مترو بشیم و سرحال و خوشحال اومدیم خانه...
اخبار عصر خبر داد که سه تا ماشین پلیس رو آتش زدنده اند. تلویزیون مدت ها سوختن یک ماشین پلیسی رو که هیچکس تلاشی نداشت خاموش کنه (ده ها پلیس اونورش بودند و اینجا ماشین آتش نشانی ظرف چند دقیقه با صدای ناهنجار از راه می رسه) نشون می داد و مانور پلیس رو که سعی می کرد  به اصطلاح تظاهر کننده ها (مردم توی خیابون) رو از محل دور کنه!؟.. و گزارشگر ها هم مرتبا احساس تاسف می کردند که تظاهرات به خشونت کشیده شده (تظاهرات مدت ها بود اصلا تموم شده بود؟!) به نظر من خیلی مسخره اومد این گزارش ها...
بعد یک دوستی زنگ زد و نگران بود که ما از مرکز شهر برگشته باشیم و سلامت ما رو جویا شد. واقع جا خوردم. باور نمی کردم این گزارش های احمقانه و دروغ اینقدر تاثیر گذار باشند...ولی وقتی حضور نداری و واقعیت رو نمی بینی، تنها اونی رو می بینی که رسانه ها بهت می گن و امروز رسانه ها تقریبا به شکلی کامل در دست همون هایی ست که برای اجلاسشون به تورنتو اومدن.
اما با این همه، حضور هزاران نفر آدمی که همه ی این دیوارها رو پشت سر می گذارن و انگشت اتهام رو به سوی جی هشت و جی بیست می گیرن و پیامشون "دنیای دیگری ممکن است" رو که حرف حق اکثریت توده های مردمه به هر وسیله به قلب ها می رسونن، دل هامون رو گرم کرد... چه تصاویر جالب گرفتم. سعی می کنم ادیت کنم و بذارمش تو یوتیوب... 

هیچ نظری موجود نیست: