نصرت الله نوح
روزهاى خوب من آوخ به آسانى گذشت
همچو اشك از ديده ابر زمستانى گذشت
ياد باد آن روزهاى خوب سرشار از نشاط
كاندر آغوش طبيعت، با تن آسانى گذشت
با تو در هر جا كه بودم شادمان بودم و ليك
روزهاى آخرم، با اشك پنهانى گذشت
لحظه هائى دارم اينك خالى از وجد و سرور
همچو شب هائى كه بر بيمار و زندانى گذشت
نيستم غمگين كه در دنياى پر بيم و اميد
روزگارم با تلاش و جهد انسانى گذشت
در تلاشم از براى روزهاى بهترى
گرچه نيك و بد چو موج بحر طوفانى گذشت
قمريان گلشن اميدمان را پاس دار
كز من و تو، دور گردون روبگردانى گذشت.
روزهاى خوب من آوخ به آسانى گذشت
همچو اشك از ديده ابر زمستانى گذشت
ياد باد آن روزهاى خوب سرشار از نشاط
كاندر آغوش طبيعت، با تن آسانى گذشت
با تو در هر جا كه بودم شادمان بودم و ليك
روزهاى آخرم، با اشك پنهانى گذشت
لحظه هائى دارم اينك خالى از وجد و سرور
همچو شب هائى كه بر بيمار و زندانى گذشت
نيستم غمگين كه در دنياى پر بيم و اميد
روزگارم با تلاش و جهد انسانى گذشت
در تلاشم از براى روزهاى بهترى
گرچه نيك و بد چو موج بحر طوفانى گذشت
قمريان گلشن اميدمان را پاس دار
كز من و تو، دور گردون روبگردانى گذشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر