دیروز برای آشنایی با پدر و مادر دامادمان و به دعوت آن ها به یک رستوران ایرانی در بروکسل رفتیم و با این اعضای تازه قوم و خویش شدهٔ ساده و صمیمی مان آشنا شدیم.
فکرش رو بکن! اونا با هم فرانسوی حرف می زدند، ما با هم فارسی، و ما با اونا انگلیسی...
فکرش رو بکن! اونا با هم فرانسوی حرف می زدند، ما با هم فارسی، و ما با اونا انگلیسی...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر