زندگی پر از دو راهه هاست، چند راهه ها و تصمیم. تصمیم نه، انتخاب. شاید انتخاب هم نباشد و بیشتر به انتظاری شبیه شده باشد که کدام مسیر ما را با خودش می برد. و همین جاست که در می مانیم و اشتیاق مان گاه به یاس و واخوردگی بدل می شود. داستان آشنایی ست. می رسی و مقصد تنها نقطه ی شروع است، بی هیچ مجالی که از رسیدن خود خوشنود، یله شوی و در لذت رویا هایت لحظه ای بیاسایی
به نوشته ام که بر می گردم و آنرا دوباره می خوانم تا ادامه اش دهم به واژه های عجیبی بر می خورم: زندگی، انتخاب، انتظار، مقصد، مجال و . . . و به قول فروغ : چنین است که کسی می میرد و کسی می ماند
به نوشته ام که بر می گردم و آنرا دوباره می خوانم تا ادامه اش دهم به واژه های عجیبی بر می خورم: زندگی، انتخاب، انتظار، مقصد، مجال و . . . و به قول فروغ : چنین است که کسی می میرد و کسی می ماند
۲ نظر:
زندگی راهی است
از به دنیا آمدن تا مرگ
...
آه
ای که تن فرسودی و هرگز نیاسودی
هیچ آیا یک قدم دیگر توانی راند؟
هیچ آیا یک نفس دیگر توانی ماند؟
نیمه راهی طی شد اما نیمه جانی هست
باز باید رفت
تا در تن توانی هست
...باز باید رفت
راه باریک و افق تاریک
...دور یا نزدیک
عمو این انخابی که میگین بعضی وقتا به مرگ و زندگی بستگی داره .اون وقت چی؟!؟!؟!؟!
ارسال یک نظر