جمعه، اسفند ۱۲، ۱۳۹۰

رقیب ۲

دو نظر در مورد یادداشت رقیب دریافت کردم، یکی با ایمیل و یکی به صورت کامنت زیر نوشتهٔ قبلی. دوست عزیزی با ایمیل برام نوشته (به اختصار) :
«این فردگرایی به نظرم پدیدهٔ تازه‌یی نیست و بی‌تردید هم حاصل و هم ترویج شدهٔ نظام سرمایه‌داری فردگراساز و فردگرامنش است. البته دوران تنگنای مبارزه هم در این امر بی‌اثر نیست، به‌ویژه در کشورهایی مثل مال خودمان. اما وقتی جان‌ها به لب می‌رسد، دیگری کسی به فکر «خود»ش نیست. حتی حاضر است جلوی گلوله هم برود، نان مجانی و دوزاری مجانی (برای تلفن) هم به همه بدهد (چیزهایی که من و تو شاهد آن بوده‌ایم). تلاش برای کار جمعی کار دشوار و ظریفی است، حق داری، و نیاز به صبر و حوصله و پشتکار هم دارد...همهٔ اینها باعث می‌شود که فکر تلاش جمعی در خاطرها جای نگیرد و تبلیغ نشود، همهٔ حواس‌ها به فردها و نام‌هاست. نه اینکه این دو موضوع ارتباط مستقیم داشته باشند، اما هر دو به نوعی در نظامی که کابوسش فعالیت حزبی و تشکیلاتی است، به هم بی‌ربط هم نیستند. به نظرم می‌آید که نظام مسلط غرب، با هزاران تکه‌پارهٔ دو، سه نفری مشکلی ندارد، به شرطی که در همین قد و قواره بمانند. البته نمی‌خواهم عینی و واقعی بودن خواست‌های بسیاری از اینها را زیر سؤال ببرم، اصلاً؛ بالاخره اینها بخشی از جنبش اجتماعی مردم برای صلح، محیط زیست، تجارت عادلانه، حقوق بشر و غیره‌اند. اما نظام حاکم کاری می‌کند که اینها مثلاً از چسباندن خود به احزاب مترقی (و برعکس) پرهیز کنند.»
می دونین؟ فکر کردم بهترین کار این است که مستقیما بازتابش بدهم.
من در این باره باز هم خواهم نوشت. ذهن و روحم را متوجه خود کرده است.

هیچ نظری موجود نیست: