دوشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۴

فيلم

امشب رفته بوديم سينما، فيلم چهار برادر. محشر بود. يک <اين گروه خشن> مدرن. آنقدر توش آدم کشتند که هيهات. چه صدا برداری ای، حيرت آور. چه ساختی، محکم و پر هيجان. پايانبنديش هم فوق العاده. همه قهرمان های فيلم منهای يکی که کشته شد، بعد از گرفتن انتقام خون مادرشان، و عدم اعتراف به قتل، عليرغم کتک خوردن از بازجویان پليس، پیروزمندانه شروع به بازسازی خانه ی مادری شان کردند تا در آن به زندگی بپردازند. اونا تازه پليس را هم از شر يکی از افسران فاسد بلند پايه اش نجات دادند که خودش افتخار آفرين می تواند باشد0
از سينما که اومديم بيرون رفتيم نشستيم توی يه کافه يه چيزی بخوريم. سر ميز بقل دستی ما يه عده چينی نشسته بودند که تولد يکی شون بود. اونقدر بلند بلند می خنديدند که ما نمی تونستيم حرف بزنيم. به دخترم گفتم بابا می دوني هوس چی کردم0
گفت: نه
گفتم يکی از اون کلت ها. چقدر راحت می شه با اونا صدا های اضافه رو خاموش کرد. همگی به شدت خنديديم0
ولی امسال تعداد قتل های ناشی از شليک مستقيم گلوله در تورنتو ۵۰٪ افزايش يافته . آره ۵۰٪ و قراره هزار تا پليس جديد استخدام کنن که مثلا جلوی اين قتل ها رو بگيرن0
فکر کنم قاتل های واقعی تهيه کنندگان ميلياردر اين فيلم ها باشن که دائما با کشت و کشتار در تلويزيون و سينما و ويدئو ها، آنهم با تکنيک های پيشرفته خشونت را تبليغ می کنن. برای جلوگيری از اين همه خشونت نون خور جديد لازم نيست، قدری خرد لازمه که متاسفانه نيست0

هیچ نظری موجود نیست: