تا افق
در دوراهه ي تاريخي اش محو شود
شب
ماه را به فراموشي دريا
فرو ريخت . . .
اي غربت تاريك!
در بستر كدام نيزار
در كورسوي كدام شهاب فرو ريخته
مرغان مهاجرت را پناه خواهي داد
تا با چتر گشودن صبح
پر بگشايند و
نقطه أي سپيد بر پايان راه بگذارند؟
در دوراهه ي تاريخي اش محو شود
شب
ماه را به فراموشي دريا
فرو ريخت . . .
اي غربت تاريك!
در بستر كدام نيزار
در كورسوي كدام شهاب فرو ريخته
مرغان مهاجرت را پناه خواهي داد
تا با چتر گشودن صبح
پر بگشايند و
نقطه أي سپيد بر پايان راه بگذارند؟
۲ نظر:
kheyli ghashange
Arezoo ha che ziba hastand
عمو شعر تون فوق العاده بود
ارسال یک نظر