هر روز که می گذرد بیشتر شاهد آنیم که شبکه با مفهوم فیس بوکی اش بر محور یک فردگرایی راهبردی سازمان می یابد و نظر توماس فریدمن در مورد عصر جهانی سازی ایندویدوالیسم عینیت می یابد.
تغییرات مدام فیس بوک قدم به قدم این نقش را پر رنگ تر می کند. تایم لاین های اخیرا راه اندازی شدهٔ دوستان را می بینم. عکس هاشان بزرگ تر شده و مطالبشان گم و گور تر. این عکس های نیمه صفحه ای انگار برای ما بسیار جذاب است. همه می خواهیم دیده شویم و این روانشناسی را فیس بوک بیش از همه می داند.
البته هنوز هم حیرت انگیز است که دیگرانی را در کنار دست خودت داشته باشی و به سهولت هر چه تمام تر به آن ها سر بزنی و لینک هایشان را بخوانی و ببینی و بهره بگیری.
هنوز هم حیرت انگیز است که فضایی بوجود آمده که زمینه را برای تکثیرهای هزاران نفره یک خبر یا نوشته یا نظر فراهم می آورد و شیرکردن های متعددی را می بینی که از سلسله زنجیر یک بازتاب درست حکایت دارد.
و هنوز هم حیرت انگیز است که با کامنت ها و نظرات دیگرانی مواجه می شوی که آرزو داشته ای نظراتشن را در این یا آن زمینه بدانی.
اما شبکه می تواند در خدمت افزایش کار جمعی باشد و یا در خدمت برجسته تر شدن فرد. من کمتر کار جمعی موفقی در فیس بوک می یابم. کارهای جمعی ایجاد شده نیز به انفرادهای مختلفی می انجامد.
و از همه جالب تر اینکه کمتر کسی نظری درباره ساز و کار این ارتباط ها و نحوه سازماندهی آن توسط فیس بوک می دهد و همه مان بیشتر مصرف کننده ایم.
این مدیریت یکسویه و عامرانه که به ناگهان بخش بزرگی از مشترکان صفحه من را اولویت بندی می کند و به جای من تصمیم می گیرد کدام لینک های من را ببینند و کدام را نبینند جدا من را اذیت می کند.
فیس بوک به کوچه های محلات زندگی گذشته مان در ایران مشابه است. اهل کوچه را می شناسی، آن ها را تا سالها هر روز می بینی و باهاشان بزرگ می شود، اما حتی تنها به بعضی از آن ها اجازهٔ سلام کردن داری. فضای خفهٔ به اصطلاح خصوصی با پوشش سنت ها و دیگری ستیزی از دیوارهایش به سختی مراقبت می کند. در یک ساختار دیکتاتور زده قرار نیست کوچه باعث گسترش و عمق یافتن ارتباط ها به شکلی شود که جمع در کنار فرد رشد کیفی کند. شاید بعنوان یک چپ باید باور داشته باشیم که عیار پیشرفت ما: عمق یافتن مفاهیم و پراتیک جمعی ست، و به همین دلیل، لزوم چنین نقدی را جدی گرفته و مطالعه بیشتری را در این زمینه لازم بدانیم.
براستی چگونه می توان این فضا را شکست و همکاری های جمعی هرچه وسیع تری را در این فضا و سپهر ویژه سازمان داد و راهبندان های مدیریت شبکه را دور زد و آن را وادار کرد نقش تعاملی تری را پی بگیرد؟
چرا کسی از فیس بوک و راه و رفتار پیش رویش صحبتی بعمل نمی آورد و مطلبی را بازگو نمی کند... آیا همه شیفتهٔ صفحه هامان شده ایم و تنها به هرچه بیشتر آراستن چهره آن مشغولیم...؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر