جنگ جمهوری اسلامی و امپریالیسم جنگی زرگری است. هردو سر در یک آخور دارند. تضاد این دو آشتی ناپذیر نیست که به جنگ بینجامد.
فشار آمریکا و اسرائیل و دیگر متحدان اروپایی و جهانی شان بر جمهموری اسلامی، به خاطر کشیدن آن به کام جنگ نیست، بلکه برای به زانو درآوردن و تسلیم کردن آن است.
این فضای جنگ سرد از خود جنگ برای دو طرف درگیر بهتر است و دلیلی ندارد آن را حفظ نکنند.
این جنگ، یک جنگ اقتصادی است و نه یک جنگ نظامی.
ما نباید علیه جنگ مبارزه کنیم، چون دفاع از صلح دفاع از بقای جمهوری اسلامی است.
ما اگرچه مخالف جنگیم، ولی چاره نداریم و باید از فرصت استثنایی تاریخی برای حمله بشر دوستانه به کشورمان و نابودی جمهوری اسلامی بهره بگیریم و با آن همراه شویم.
برای ما فرقی نمی کند که با جنگ یا با صلح کار جمهوری اسلامی به پایان برسد، این مهم است که کار این رژیم به پایان برسد.
مبارزه در راه صلح نهایتا ما را از مبارزه برای آزادی و یا عدالت اجتماعی دور می کند.
هیچکدام از مبارزات علیه جنگ موفق نبوده است. مبارزه در راه صلح به خودی خود و به صورت مستقل بی معنی است و راه به جایی نمی برد.
و ...
این گزاره ها را از دل نوشته های مختلف در طی هفتهٔ گذشته بیرون کشیده ام و البته به این لیست می توان افزود...
همانطور که قبلا هم گفتم به موافقان جنگ کاری ندارم و خیال ندارم وقت بسیار محدودم را صرف آن ها کنم. اما در جبههٔ هواداران صلح هنوز هم شک و تردیدهایی وجود دارد که تحلیلگران ضد جنگ باید آن ها را بشکافند و در بارهٔ گزاره های مختلف در این زمینه روشنگری کنند. گزاره هایی که می توان و باید به آن پرداخت چنین به نظر می رسد:
آیا خطر جنگ قابل ارزیابی است و چگونه می توان نتیجه گرفت که خطر جدی وجود دارد یا ندارد؟
موافقان و مخالفان جنگ در سطح ملی و جهانی چه کسانی هستند؟ هدف آن ها چیست؟
راهکارهای مبارزه علیه جنگ و آشنایی با تاریخ این مبارزات .
در ضرورت مبارزه مشترک در راه صلح...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر