متوسط درآمد کسانی که توی محلۀ ما زندگی می کنند 250 هزار دلار در ساله. طبعا همه چنین درآمد سالانه ای ندارند. بعضی ها خیلی خیلی بیشتر دارند و بعضی ها در خط فقر (با استاندارد کانادایی) زندگی می کنند. خانه های چند میلیون دلاری زیبا و مجلل ابهتی به این محله داده و خوب هر تازه واردی که بیاد اینجا احساس می کنه همه دارند توی بهشت و در ناز و نعمت کامل زندگی می کنند.
اما در اینجا گروه های اجتماعی مختلفی زندگی می کنند که تنها با دقت بیشتر تفاوت آن ها معلوم می شود.
- عده ای صاحب این خانه ها هستند و اصلا اینجا زندگی نمی کنند. آن ها این خانه های دو نیم طبقه (دو طبقه و یک زیر زمین) را خریده و اجاره می دهند و درآمد شصت هفتاد هزار دلاری آن در سال درآمدی جانبی در زندگیشان است.
- گروه دوم خانه را خریده خودشان در یک طبقه زندگی می کنند و بقیه را بعنوان کمک برای پرداخت وام بانکیشان اجاره داده اند.
گروه سوم اجاره نشینان طبقه های بالا هستند
و گروه چهارم اجاره نشینان زیر زمین.
سطح درآمد این ها هم بسیار متفاوت است. صبح که از پنجره نگاه کنی، بخشی ساعت ۶ سر کار می روند، بخشی ساعت ۷:۳۰ و بخش هم ساعت ۸:۳۰ و .... از طرف دیگر، بخشی ساعت ۵ بر می گردند، بخشی ۷ و بخشی ۸ و ۹ ...
عده ای ماشین دارند. عده ای با پای پیاده می روند و می آیند.
شهرهای دوران معاصر پیچیدگی های زیادی پیدا کرده. فقر و ثروت در آن ها گاه برخلاف کاخ و کوخ های شناخته شدهٔ دوران گذشته، اشکال پنهان تری یافته که تظاهر گذشته را ندارد. برای مثال لباس های پاره مد روز است و گاه حتی نمی شود فقر را حتی از روی لباس هم تشخیص داد.
برای همین هم وقتی می شنویم در تورنتو درصد قابل اعتنایی از بچه ها گرسنه به مدرسه می روند، خیلی تعجب نکنید. این ها پروپاگاندایی نیست که مثلا چپ ها علیه سرمایه داری!؟ می کنند، واقعیت های پنهان شهر است و رسانه های رسمی هم عنوان کرده اند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر