جمعه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۴

خونسار

خورشید رنگ می بازد و
پرده خونین تر از گل سرخ
سینه اش را می پوشاند

تاب تحمل جنایتی تازه را ندارم
پلک بر هم می گذارم و زانو می زنم
دشت تا نهایت معنایش ادامه دارد و
چشمه انگار آبی هزار سال

چشم باز می کنم
شیشه های پنجره گر می گیرند
و گونه ها خیس خیس می سوزند

۱ نظر:

ناشناس گفت...

man ham tabe tahamole sh ra nadaram
che bayad kard?
sabr....