خورشید رنگ می بازد و
پرده خونین تر از گل سرخ
سینه اش را می پوشاند
تاب تحمل جنایتی تازه را ندارم
پلک بر هم می گذارم و زانو می زنم
دشت تا نهایت معنایش ادامه دارد و
چشمه انگار آبی هزار سال
چشم باز می کنم
شیشه های پنجره گر می گیرند
و گونه ها خیس خیس می سوزند
پرده خونین تر از گل سرخ
سینه اش را می پوشاند
تاب تحمل جنایتی تازه را ندارم
پلک بر هم می گذارم و زانو می زنم
دشت تا نهایت معنایش ادامه دارد و
چشمه انگار آبی هزار سال
چشم باز می کنم
شیشه های پنجره گر می گیرند
و گونه ها خیس خیس می سوزند
۱ نظر:
man ham tabe tahamole sh ra nadaram
che bayad kard?
sabr....
ارسال یک نظر