امروز رفتیم موزهٔ «رنه مگریت» هنرمند و نقاش برجستهٔ بلژیکی. من از جوانی علاقهٔ زیادی به نقاشی هایش داشتم و در آن هنری واقعی را جستجو می کردم. در مطالبی هم که در موردش خوانده بودم، او را هنرمندی سوررئالیست می شناختم. امروز در موزه متوجه عکسی از او در جلسهٔ نویسندگان چپ، طراحی پوسترهایی برای سندیکای کارگران نساجی و سر آخر معرفی او بعنوان یک کمونیست شدیم. من هیچگاه نشنیده بودم که او کمونیست باشد. امروز ماگریت در ویکیپدیا را هم یک نگاه سریع انداختم، چیزی ندیدم. در سایت رسمی ماگریت هم چیزی نبود... بیشتر جستجو کردم و برخی نقطه نظراتش در رابطه با هنر و فعالیت سیاسی را در این صفحه دیدم و این نکته که خود را چپ می دانسته است... کتابی از نمایشگاه خریدیم که فصلی را به عقاید کمونیستی او تخصیص داده ... هنوز نخوانده ام.
می دونین؟ یک رئالیسم جادویی ای توی اغلب کارهای سوررئالیستی اش وجود دارد که من عجیب به آن علاقمند هستم. و مرا شدیدا یاد این جملهٔ سهراب می اندازد که «غبار عادت پیوسته در مسیر تماشا ست ... چشم ها را باید شست ...»
اضافه شد: کارهای رنه مگریت رو می شه در این لینک دید
اضافه شد: کارهای رنه مگریت رو می شه در این لینک دید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر