گاهی من تصویر ها رو که رو کامپیوتر می ریزم و مشغول ادیت می شم، هما رو صدا می کنم که بیاد ببینه و نظر بده. همیشه یک نگاهی می کنه و نظرش رو می ده و می ره... به نظر اون کا ر من این کارها نیست.
اما حالا که دارم فیلم عروسی سپیده رو ادیت می کنم. از تو راهرو صدا رو میشنوه، میاد و مدت ها وا می ایسته و بدون خستگی تماشا می کنه و وقتی هم من کار رو قطع می کنم و پا می شم تا یک استراحتی بکنم، همینجور وایساده و صفحهٔ کامپیوتر رو با تصویر اشک هاش خیس می کنه...
می دونی؟ مادر یک چیز دیگه است
اما حالا که دارم فیلم عروسی سپیده رو ادیت می کنم. از تو راهرو صدا رو میشنوه، میاد و مدت ها وا می ایسته و بدون خستگی تماشا می کنه و وقتی هم من کار رو قطع می کنم و پا می شم تا یک استراحتی بکنم، همینجور وایساده و صفحهٔ کامپیوتر رو با تصویر اشک هاش خیس می کنه...
می دونی؟ مادر یک چیز دیگه است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر