امشب رفتیم پیاده روی در هوای آزاد. هوای مطبوع منهای سه درجهٔ سانتیگراد. صدای راه رفتن توی برف، سوزی که گاه دما رو تا منهای هفت و هشت سردتر می کرد و سکوت و خلوت و خاموشی باور نکردنی...
بحث امشب مون دربارهٔ این بود که چه طوری می شه برخوردی علمی- تحقیقاتی رو با مبارزه گره زد.
می دونی من هی دور ورمی داشتم و صدام کم کم می رفت بالا و هما هی می گفت: احمد جان آروم تر حرف بزن، همه خوابند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر