جمعه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۹

هوا

هوای شهر ما خیلی متغییره. یک روز منهای بیست، یک روز منهای دو. خوب وقتی هوا منهای بیسته و آدم می خواد بره بیرون و جایی هم می خواد بره که باید یک مقدار قدم بزنه، مجبوره لباس خیلی گرمی بپوشه. من یک رو شلواری دارم که روی شلوارم می پوشم و یک کاپشن کوه که هما از تهران(چینی یه) برام اوورده. بعد شال گردن و یک کلاه پشمی زیر کلاه کاپشن و دستکش و ...
دیروز که رفتم بازپروری، و اونجا توی رختکن لباس هام رو در میووردم، متوجه شدم که چند نفری با لپ های گل انداخته و موهای بور با خنده نگاهم می کنن. یک چند دقیقه ای آخه لباس در میوروردم.
می دونین؟ دیر از خواب بیدار شدم، تلویزیون را برای اطلاع از هوا نگاه نکردم، و نمی دانستم هوا برگشته به منهای دو.
البته اونام نمی دونستن که من فرزند سرزمین گل و بلبلم، نه خرس های قطبی سفید و مامانی...

هیچ نظری موجود نیست: