دوشنبه، فروردین ۰۸، ۱۳۹۰

آمریکا

اومدم آمریکا دیدن خواهر هام. یکی شونو بعد از ۳۲ سال دیدم، یکی شونو بعد از سی و یک سال... و دو تای دیگر رو پس از دوسال که تو تورنتو دیدم. راستی شوهر خواهرم رو هم برای اولین بار پس از بیست و اندی سال زندگی و چند سال جدایی ملاقات کردم...
می دونین؟ آدم حیرت می کنه از این زندگی ای که برامون ساخته اند... حیرت...
فکرش رو بکنین! خوش ترین روزهای زندگیم رو گذرندوم این روزها

۱ نظر:

شبنم گفت...

اووووه..چه جالب
خوش بگذره بهتون