سه‌شنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۸۹

سیب

اینجا خیابون ها پر از درخت های سیب قرمزرنگ کوچیکه که فوق العاده خوشمزن، ولی هر وقت بخوای بچینی، رهگذرها بهت یه جوری نگاه می کنن. چیدنشون انگاری که واقعا جرمه. من این نوع سیب رو تو جنگل های تنکابن هم دیده بودم که ترش و شیرینه و خیلی پر طعم.
من و هما یک کیسه بردیم زیر یکی از اون درخت های پر از میوه ی محل مون، نزدیک کامیونیتی، و از سیب های شسته شده تو بارون پر کردیم و اوردیم خونه.
تا چند روز که تماشاشون می کردیم و یکی یکی می خوردیم. بعد به عقل من رسید ازشون خورشت درست کنم. خورشت سیب، هویج و آلو ... به روش "از سیر تا پیاز" نجف دریابندری. محشر شد غذامون... به هر کی دستش می رسه توصیه می کنم. فصلشه

۲ نظر:

ناشناس گفت...

Akh amoo gofti, inja (UK)ham az derakht miveh kandan dar hadde jorme... vali ma ham ta deletun bekhad tameshk va aloo michinim :D
Bahar

پانته آ گفت...

به به! خورش سیب دستپخت عمو، به شیوه ی نجف آقا! فکر منو نمی کنین که با زبون روزه اینو می خونم؟!

شوخی می کنم، نوش جونتون.