شنبه، دی ۲۵، ۱۳۸۹

داستان مبارزه

راستش از ماجراهای تونس به وجد اومدم. دیروز تو فیس بوک یک جمله نوشتم که: بعد از بن علی نوبت سیدعلی...
یک دوست عزیزی کامت گذاشته که : و بعد از سیدعلی چی می شه؟
راستش یک کم جا خوردم، نوشتم که خوب بذار ببینیم تونسی ها چیکار می کنن، شاید روش شون بدرد ما هم خورد، شایدم باید یک روش دیگه ای رو انتخاب کنیم. باز امروز یک توضیح دیگه نوشتم که: بعد از سیدعلی نوبت رفتن بقیهٔ دیکتاتورها... .
ولی باز دیدم توی این کامنت، اگر چه بسیار خردمندانه و به جا به نظر می رسه و از یک جنبه هایی هم هست، اما یک اشکال پنهان عظیمی وجود داره که نمی شه ازش گذشت. این توضیح رو به همین دلیل می نویسم.
در دیدگاه من مبارزهٔ سیاسی یک داستان دنباله داره و اصلا تمومی نداره. یعنی ایستگاهی وجود نداره که اگه ما به اون رسیدیم، بگیم کار تمومه. به عبارت دیگر این کار پایان ناپذیره. مبارزهٔ سیاسی بخش جدایی ناپذیر از زندگی انسانی و زندگی اجتماعی یه، و خیلی از ویژگی های خود زندگی و هستی رو داره.
مبارزهٔ سیاسی پیچیده تر از اونی یه که همیشه بتوان برای آن نقشه مشخص و توافق شدهٔ قبلی ای متصور بود. هرچه مبارزه متشکل تر و سازمان یافته تر باشه این کار عملی تر و هر چه مبارزه توده ای تر و ناسازمان یافته تر باشه، این امکان کمتر است. مبارزان هیچگاه نمی توانند بایستند تا به یک طرح جامع برسند و بعد مبارزه را آغاز کنند. این طرح به نوبهٔ خود محصول مبارزه است، اگرچه از سوی دیگر بر مسیر پیشرفت آن بسیار موثر.
این گزاره که ما مثلا برای آن شکست خورده ایم، چون می دانستیم چه نمی خواهیم ولی نمی دانستیم چه می خواهیم با اینکه زیبا و حاوی نکاتی درست است، اما بازتاب صحیحی از ماجرا نیست، چرا که این درک خود حاصل مبارزه است. در رژیم های دیکتاتوری بزرگ ترین چیزی که از مردم به غارت برده می شود همین آگاهی های اجتماعی شان است. باید متوجه بود آگاهی اجتماعی همان آگاهی های فردی توسط این یا آن پیشرو یا این یا آن روشنفکر نیست که با مطالعه و تحصیلات آکادمیک بدست بیاید، این دانشی است که در صحنه ی پیکارهای عمیق اجتماعی شکل می گیرد.
رفتن بن علی ها و سیدعلی ها یا در درجهٔ پایین تر حتی احمدی نژادی ها راه را برای گسترش مبارزه و بسط آگاهی های اجتماعی باز می کند. همین چند روز اخیر خبر دادند که با رفتن بن علی مطبوعات در تونس آزاد شد.  فکرش را بکنید در ایران تحولاتی بشود که مطبوعات آزاد شوند...فکرش را بکنید که ستاد قدرتمند سرکوب مردم از هم بگسلد...
دوباره سازی این ستادها کار ساده ای نیست و فرصت بزرگی را برای نیروهای ترقی خواه جامعه بوجود می آورد که نقش بزرگ تری در سیر تحولات ایفا کنند.
ترقی خواهان ممکن است بارها در رسیدن به بخش عمده ای از اهداف سیاسی شان شکست بخورند، این شکست ها علل بسیار زیاد داخلی و خارجی دارد و ساده کردن آن به برخی گزاره ها منطقی نیست. اما همین شکست ها و پیروزی هاست که جامعهٔ ما و جامعهٔ بشری را به پیش برده و می برد.
به همین دلیل ایجاد نگرانی  و تردید بدون ارائه راهکار روشن و مشخص را نمی پسندم و درست نمی دانم. 

۱ نظر:

ناشناس گفت...

من با تاخیر همین الان این مطلبوخوندم.عالیه دستتون درد نکنه لطفا اونو توفیس بوک هم بگذارید .
ممنون