چهارشنبه، دی ۲۲، ۱۳۸۹

ازدواج

یک آدمی رو در نظر بگیرید که آواز می خونه،  شطرنج در حد قهرمانی بازی می کنه، شاگرد اول دانشکده است و مبارزی تمام عیار. بعد یک دختر خانمی توجهش به او جلب می شه و چه استعداد شگفتی رو هزینه می کنه تا اونو به دست بیاره و همسر خودش کنه و از همهٔ استعدادهاش، هوشش رو برای پول دراووردن پر و بال بده و یک حاجی  پول داری بعنوان شوهر مطلوبش از اون بسازه ...
یک دختر دیگری رو هم در نظر بگیرید که بسیار زیبا، با استعداد، خوش برخورد و یک فعال اجتماعی تواناست که تو هر محیطی پا می ذاره همه عاشقش می شن و بعد یک آقایی عاشقش شده و چقدر زار زده تا محبت اونو به خودش جلب کنه و اونو به همسری درآره و بعد ازش یک آشپز  (غذا هاش هم خیلی خوب نیست چون در اصل این کار رو دوست نداره) افسردهٔ خانه دار سرکوب شده تحویل بده...
نه اینکه بخوام بگم می شه برا زندگی ها نسخه پیچید و یا همسرها مقصرند و خود آدم ها هیچ نقشی ندارن و.... نه!
می گم : آخه بابا آشپز و حاجی که زیاده، چرا می ریم سراغ بااستعدادترین بچه های جامعه و اون هایی رو که وظایف بزرگ تری رو می تونن به دوش بگیرن برای این کار نامزد می کنیم...

۳ نظر:

ناشناس گفت...

Adami ro ke aval gofti mitunam.
tasavor konam, vali dovomiro na
be onvane yek khanum, be nazare man age dame hamchin kasi oftade, pas unghadr ke fekr mikoni estedad nadashte
vagarna, be jaie inke avaz beshe, mardaro avaz mikard

ناشناس گفت...

dust nashenaas , bardaashte dorosti az matlabe dovom nakardid
nafare dovom gharaar nabud chizi raa taghyir bede balke az aghaaz fekr mikone ke har 2 nafar khaahaane1 chiz hastand o etemaad mikone taa dar nahaayat motevajeh mishe ke 1 omr baa dorugh sar karde

ناهید گفت...

نفر اوّل تکلیفش معلوم است و نفر دوم خیلی حرفها داره بزنه سنگ صبوری برای دل بی صاحبش جز خدا نداره و فقط میشه گفت خودکشی کرده( کشتۀ راه عشق آنهائی شده که بعد آمدند ) ، ایثار کرده ولی وقتی میفهمه که بخودش ظلم کرده خیلی دیره ، نه اینکه استعدادهاش نباشه بلکه توانش رفته ، هدفی نداره