سه‌شنبه، آذر ۰۹، ۱۳۸۹

سال اول زندگی

امروز ماشین بچه ها رو برده بودم قیر پاشی (اینجا روغن پاشی می کنند). یک بیست، بیست و پنج دقیقه ای نشسته بودم تا ماشین آماده بشه. میز پر از کتاب و مجله بود. چند تایی شو ورق زدم. یک کتاب کوچکی بود به نام: «سال اول زندگی یک نوزاد». اطلاعات خیلی جالبی داشت. یک فصلش در بارهٔ این بود که چه جوری به بچه یاد بدیم خودش دستشویی شو بکنه. به صورت دقیق و مفصل توضیح می داد که چه چیزی به بچه باید یاد داد و چه پیش زمینه هایی باید برای این کار فراهم باشه.
و اینکه اجبارشون نکنیم. به جیش یا پی پی شون جوری برخورد نکنیم که «کثافته» و «نجسه». توقع نداشته باشیم یکهو کنترل خودشون رو به دست بیارن. فرق پسرها با دخترها چیه. چه تاثیری رفتار ما رو اون ها می ذاره. و اینکه ما با رفتارمون چه روانشانسی ای رو تو اونا باعث می شیم و ... حالا بیا و مقایسه کن با اونچه ما می کردیم ... یا بدتر... اونچه با ما کردن...
می دونی؟ به همه چی می شه و باید یک نگاه علمی داشت، و عقلگرایی که تو زندگی جاری می شه... دنیا یه دنیای دیگه ست.

هیچ نظری موجود نیست: