توی دورانی که ما جوان بودیم و مبارزات دوران انقلاب در جریان بود، یک گفته ای زبانزد مبارزان بود که زندان یک دانشگاه است. نامه های زندان آن دوران، در حین افشاگری آن زندان های مخوف تواب ساز، اغلب شاهد مثال هایی از این ویژگی زندان داشت
مسئولان زندان بعدها این شعار مقاومت زندانیان و مبارزان را دزدیده و با تحریف آن مدعی شدند زندانی درست کرده اند که اساسا دانشگاه است و زندان نیست. این باعث شد دانشگاه نامیدن زندان به طنزی بدل گشته و چیزی از مفهوم اولیه ای به نام دانشگاه زندان باقی نماند
اما زندان همچنان یک دانشگاه است. بسیاری از شخصیت های سیاسی و فرهنگی امروز ما هنوز هم فارغ التحصیلان، اوین، رجایی شهر، عادل آباد و سایر زندان های مخوف سال های گذشته اند. زندان دانشگاه است چون فضایی برای شخصیت سازی و خود سازی ست، جایی ست که انسان به علت تغییر ماهوی فضای زندگی و هنجارشکنی ها و عادت ستیزی های همراه با آن، با سئوال های اساسی زندگی روبرو شده و ناچار به پاسخگویی عمیق نسبت به آن می گردد. جایی که انسان نگرش، رسالت، اهداف و برنامه زندگی اش را به ارزیابی می گیرد و بازسازی می کند. جایی که به علت محرومیت های زیاد، قدر نعمات عظیم زندگی را در می یابد و ارزش یک لبخند، یک سیب سرخ، یک مداد، یک کتاب و آفتاب داغ ظهر را با گوشت و پوست درک می کند. زندان جایی ست که انسان با فراگیری استقامت، پیگیری، تحمل، صبر و ... و نیز تجربه ی زندگی با مبارزان پیشرو سیاسی و حتی زندانیان عادی بسیار حیرت انگیز، مهارت های خود را برای ادامه ی یک زندگی انسانی، منتقد، فعال و آفرینشگر در اغلب موارد ارتقا می دهد و در اثر رنج های فرساینده نفس، خصائلی هر چه انسانی تر پیدا می کند
به نظرم در خبرهای زندان این دوران جنبش سبز، وجه افشاگری جنایت ها گاه تا آن حد عمده شده که همه چیز سیاه دیده می شود و کمتر خبری از زندان و زندگی پربار مبارزان در آن، علیرغم جو غیر انسانی اش به چشم می خورد ( استثناء های امید بخش را ندیده گرفتم). این یکسویه دیدن ماجرا تنها به بدبین شدن جوانان و ترس از مبارزه دامن می زند و با صحبت هایی که با برخی دوستان داشتم، با تجربه های ما همخوانی ندارد
البته بعضی بغل دستی ها همین الآن گوشزد کردن که این نوشته بیشتر مقاله است تا یک نوشته ی بلاگی... ببخشید دیگه یکهو جدی شدیم
البته بعضی بغل دستی ها همین الآن گوشزد کردن که این نوشته بیشتر مقاله است تا یک نوشته ی بلاگی... ببخشید دیگه یکهو جدی شدیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر