چند تا از دوستان برام ایمیل زدند و گفتند چرا وبلاگ نمی نویسی
برای اینکه جواب بدم کلی فکر کردم.... بعد به این سئوال رسیدم که اصلا چرا آدم وبلاگ می نویسه...
فکر کردم اگه آدم جواب این سئوال را درست و حسابی بفهمه، حتما می تونه متوجه بشه که چرا مدتی یه نمی نویسه ، نه؟
ولی من جوابی برا هیچ کدوم پیدا نکردم.
اگه بگم گوشی تلفنم رو گم کردم و یادداشت های وبلاگم رو از دست دادم...
اگه بگم عکس نداشتم و از متن تنها خوشم نمی یاد...
اگه بگم با یکی آشنا شده بودم که اصلا دیگه خوشم نمی یاد چشمش به وبلاگم بیفته... چیزی رو عوض می کنه؟
آدم گاهی احساس می کنه خورده تو دیوار
گاهی فکر می کنه با نوشته هاش و حرف هاش آدم هایی رو آزار می ده
گاهی فکر می کنه هنوز باید یاد بگیر تاثیر گذارتر حرف بزنه و بعد دست بنوشتن ببره...
اما، باشه، دوباره سعی ام رو می کنم...
رومن رولان تو رمان جان شیفته اش که آن بزرگ مرد ادبیات ما به آذین ترجمه کرده می نویسه:
"تا وقتی چشم هایی هست که برای انسان می گرید، زندگی به رنج کشیدن می ارزد"
برای اینکه جواب بدم کلی فکر کردم.... بعد به این سئوال رسیدم که اصلا چرا آدم وبلاگ می نویسه...
فکر کردم اگه آدم جواب این سئوال را درست و حسابی بفهمه، حتما می تونه متوجه بشه که چرا مدتی یه نمی نویسه ، نه؟
ولی من جوابی برا هیچ کدوم پیدا نکردم.
اگه بگم گوشی تلفنم رو گم کردم و یادداشت های وبلاگم رو از دست دادم...
اگه بگم عکس نداشتم و از متن تنها خوشم نمی یاد...
اگه بگم با یکی آشنا شده بودم که اصلا دیگه خوشم نمی یاد چشمش به وبلاگم بیفته... چیزی رو عوض می کنه؟
آدم گاهی احساس می کنه خورده تو دیوار
گاهی فکر می کنه با نوشته هاش و حرف هاش آدم هایی رو آزار می ده
گاهی فکر می کنه هنوز باید یاد بگیر تاثیر گذارتر حرف بزنه و بعد دست بنوشتن ببره...
اما، باشه، دوباره سعی ام رو می کنم...
رومن رولان تو رمان جان شیفته اش که آن بزرگ مرد ادبیات ما به آذین ترجمه کرده می نویسه:
"تا وقتی چشم هایی هست که برای انسان می گرید، زندگی به رنج کشیدن می ارزد"
۱ نظر:
مرسی که می نویسین.
اینکه "چرا وبلاگ می نویسم" سوالیه که جوابش خیلی سخته.
ارسال یک نظر