شنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۹

شب ها

شب ها می ریم با هما یک ساعتی قدم بزنیم. جالب اینه که خیابون ها خلوته خلوته. خیلی کم اند آدم هایی که تو این ساعت ها میان بیرون برای پیاده روی، و جالب تر اینکه، اکثر کسانی رو هم که می بینیم، وقتی نزدیک می شن، زبان شیرین فارسی شون تو هوا بلنده ... سلامی و شب بخیری و دوباره سکوت و شب و صدای پاهای آشنای هرشبه ... 

هیچ نظری موجود نیست: