خیلی ها فرق بین نولیبرالیسم و نو محافظه کاری را نمی دانند و به همین دلیل نومحافظه کاران را هم نولیبرال می نامند و بعد در تحلیل و برخورد به رفتارهای آنان دچار مشکل می شوند. از معدود افرادی که دیده ام بر این تفاوت انگشت گذاشته و آن را توضیح داده، دیوید هاروی ست. او می نویسد:
نومحافظه کاری
...« نومحافظه کاران» همانند نولیبرال های پیش از خود، از مدت ها قبل دیدگاه های خاص خود را در مورد نظام اجتماعی دردانشگاه ها (لئواشتراوس به ویژه در دانشگاه شیکاگو دارای تاثیربود) و موسسات پژوهشی پولدار و از طریق نشریات متنفذ (نظیر کامئ تیری) بسط داده بودند.
نومحافظ کاران ایالات متحده از قدرت شرکتی، کسب و کار خصوصی و احیای قدرت طبقاتی حمایت می کنند. بنابراین، نومحافظه کاری کاملا با دستور کار نولیبرالی در مورد حکمرانی نخبگان، عدم اعتماد به دمکراسی و حفظ آزادی های بازار سازگار است. ولی، مسیرش را از مسیر اصول نولیبرالیسم ناب جدا می کند و شیوه های نولیبرالی را در مورد اساسی تغییر داده است. نخست به دلیل علاقه اش به حفظ نظم بعنوان پاسخی برای بی نظمی منافع فردی، و دوم، به دلیل علاقه اش به حفظ اخلاقیتی بی حد و حصر بعنوان ملات اجتماعی لازم برای ایمن نگه داشتن شهروندان در برابر خطرات داخلی و خارجی.
نومحافظه کاری، به خاطر علاقه اش به حفظ نظم، به نظر می رسد که آن حلقه اقتدارگرایی را که نئولیبرالیسم می کوشید خود را پشت آن پنهان کند کنار می زند. بعلاوه، نو محافظه کاری راه حل هایی مشخص را برای یکی از تناقضات اصلی نولیبرالیسم ارائه می کند. همانگونه که تاچر در ابتدا بیان کرد، اگر "غیر از افراد، چیزی به نام جامعه وجود نداشته باشد"، بی نظمی منافع افراد به آسانی می تواند بر نظم حاکم شود. حرج و مرج بازار رقابت و فرد گرایی افسار گسیخته (امید ها، خواسته ها، نگرانی ها و بیم ها، انتخاب های مرتبط با سبک زندگی و عادات و گرایش های جنسی، شیوه های ابراز وجود و رفتار نسبت به دیگران) وضعیتی را به وجود می آورد که بطور فزاینده ای غیر قابل کنترل می شود. این وضعیت حتی می تواند به گسست همه پیوند های همبستگی و به وضعی نزدیک به هرج و مرج و نیهیلیسم بینجامد.
در برابر این وضعیت میزانی از زور لازم است تا نظم را برقرار کند، بنابر این، نومحافظه کاران بر نظامی کردن بعنوان تدبیری برای (کنترل) بی نظمی منافع فردی تکیه می کنند. به این دلیل، آن ها به احتمال بسیار زیاد، خطراتی، واقعی یا تصوری، را هم در داخل و در هم در خارج نسبت به وحدت و ثبات ملت برجسته می سازند...
به نقل از "تاریخ مختصر نولیبرالیسم" نوشته ی دیوید هاروی – صفحه 117.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر