با یکی از دوستانمون یک قرار مشروطی گذاشته بودیم که همدیگر را ببینیم. عصر که شد هما گفت امروز قرار داریم یا نه؟ من گفتم که نه. بنابود اگر قرار قطعی شد با ایمیل یا تلفن خبر بدیم. می ذاریم برای هفتهٔ دیگه.
شب یک ایمیل از دوستمون آمد که رفته تو کافیشاپ یک نیم ساعتی منتظر بوده و بعد برگشته و از اینکه ما نرفته ایم نگران و ناراحت شده... . من جوابش رو دادم و گفتم که قرار بوده خبر بدهیم و خبری که ندادیم تا قرارمان قطعی شده باشد و توضیح خودم راهم واقعا درست و قانع کننده یافتم. هما هم پذیرفت.
اما آدم که ریشه یابی می کنه، به خودش می گه، آخه این چه جور قرار گذاشتنی یه؟ حدااقل برای دو نفر سئوال ایجاد کرده که داریم یا نداریم. شاید اگه من پهلو دست هما نبودم، اونم با شک و تردید می رفت.
یک خورده که بیشتر فکر می کنم می بینم این مشکل قبلا هم بارها برای من اتفاق افتاده، دیگران نفهمیدن من بالاخره قرار گذاشتم یا نذاشتم... می شه اشکال رو از قرار مشروط دید، می شه از عدم درک انتظارات دیگران، یا عدم پیگیری من که تماس بگیرم و بگم که نباید بریم یا باید بریم و ...
می دونی؟ خیلی جاهایی که آدم واقعا حق به جانبه و دفاع از عملش بقیه رو هم ممکنه متقاعد کنه، یک خورده که عمیق تر بشی، یه جورایی هم مسئله داره...
مطالب مرتبط
اشتباه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر