پنجشنبه، دی ۰۲، ۱۳۸۹

زندگی بدون تلویزیون

چند روز پیش اومدم کامپیوتر رو به تلویزیون وصل کنم و فیلم ببینم، تنظیم تلویزیون به هم خورد. هر چی ور رفتم هم درست نشد. بچه ها هم رفتن سفر و کسی نبود کمک مون کنه. خلاصه سه چهار روزی تلویزیون نداشتیم. دیشب تو خواب یک راهی به نظرم رسید و امروز عصر آزمایشش کردم و جواب داد ... و یک مستند از کوه فوجی در ژاپن به نام «کوه فوجی شعری تصویری» و یک شماره از راه ابریشم که به لبنان و سوریه رسیده بود رو دیدیم...
 از شما چه پنهان، من هر روز با تصاویر فیلم های مستند دور دنیا می چرخم و از دیدن طبیعت و زندگی مردم نازنین کشورهای مختلف واقعا لذت می برم و می آموزم. نداشتن تلویزیون و سرمای منهای دوازده درجه و یک آدم بازنشستهٔ خانه نشین ... 
می دونین؟ دنیای من خیلی کوچو لو شده: کامپیوتر، تلویزیون و بازپروری که این آخری هم فعلا به خاطر کریسمس تعطیله و روزها می ریم توی مال ها یک ساعت تند راه می ریم و گپ می زنیم.
فکرش رو بکن! این اولین سالی یه که من می شستم و تلویزیون نگاه می کردم

هیچ نظری موجود نیست: