سه‌شنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۹

ماشین رویا

کاش روز به جای 24 ساعت 48 ساعت بود، آخه با اینکه تقریبا هیچ وقت تلف شده ای ندارم، بازم وقت کم میارم
شب که ساعت 2 و 3 سرم رو بالش می ذارم، تازه می بینم، کلی سایت ها نرفتم، فیلمی که از کتابخونه گرفتم، ندیدم، کتاب و تزی که قرار بوده بخونم رو نخوندم، نوشتنم حسابی عقبه، ادیت فیلم ها رو معطل گذاشتم، به دوستم تلفن نزدم ... خرید برا خونه رو انجام ندادم ... و
می دونین مدتی یه به فکر این افتادم که شاید بشه خودم رو تکثیر کنم. یکی شو بذارم اکتیویست باشه، یکی شو بذارم سر ترجمه و نوشتن، یکیش سر فیلم، یکیش یک عمو-پدر-مثلا معلم ... و 
آدم کی می تونه "مغزافزار"ذهنش رو به کامپیوتر منتقل کنه و اونوقت با تکثیر این "پاره ذهن" انتقال یافته، و سپس هدایت اون ها توی مرکز ذهنش، خودش رو تکثیر کنه؟ من سخت به این فن آوری نیازمندم
هما باز از بغل دستم کامنت می ده که: عزیز جان! اون چیزی که تو بهش نیاز داری ماشین رویاست 

۱ نظر:

رامون گفت...

سلام
از قدیم گفتن باید یه تناسبی بین تولید ومصرف باشه. تولید بیش از اندازه در نهایت منجر به انباشت تولیدی میشه که هم اکنون بسیاری از کشورها در گیرشن.
مصرف کننده خوب تربیت کردن هم به همان اندازه اهمیت داره! در ضمن میشه با انسان های شایسته ای کار جمعی کرد که بخش های مختلف وظایفی را که احساس میشن بتونن انجام بدن . این جوری کار جمعی وپیرو اون خرد جمعی هم شکل می گیره وفضا برای " وب 2"هم بازتر میشه. چون بنیادش بر دیالوگ وگفتگو ونعامله. به هما خانم هم بگید که این دیگه ماشین رویا نیست!!!