یادتونه یک چیزی نوشتم در مورد تغییر و رابطه ی اون با گذشته و آینده...
خیلی از دوستان کامنت های مختلفی راجع به اون نوشته دادن که بعضی هاش البته قابل بحث اند.
نکته ای که می خوام بگم اینه که من با این نوشته های کوتاه می خواهم یه سئوال هایی ایجاد کنم، یه عادت هایی را بشکنم، یه فکرهایی رو راه بیندازم که البته سمت و سوی نگاه من رو دارن. اون بحث ها اگه بخواهیم واقعا و همه جانبه طرح کنیم، خودشون هر کدوم یک کتاب، یا حد اقل یک مقاله ی بلند بالاست که خوب جاش تو وبلاگ نیست.
ماها اونوقت ها بحث تغییر رو از چپ ها فقط یاد می گرفتیم و قانون مندی های اون رو هم فقط تو مارکسیسم و آن هم در ابعاد سیاست کلان مطالعه می کردیم. امروزه زیر رشته ای از مدیریت به نام مدیریت تغییر بوجود آمده که بسیاری از اون بحث ها رو البته در حد سیاست خورد و مدیریت گسترش داده و به یک علم تبدیل کرده. من یک موقع توی کارم با این مبحث آشنا شدم و مطالعاتی کردم و دوره هایی دیدم. کاش احزاب و سازمان های سیاسی ما بحث مدیریت تغییر رو بعنوان درسنامه ای برای عموم مطرح کنن. چون دیگه همه بعنوان علم قبولش کردن و برچسب کمونیستی و چپ و چه و چه رو نداره که برخی ها ازش به شکل عجیبی بترسن.
از نظر علم مدیریت تغییر، ما با سه نوع تغییر مصادف هستیم: تغییرات تدریجی ، طراحی مجدد، مهندسی مجدد ... به زبان سیاسی، بهبود، تغییرات اصلاحی و تغییرات انقلابی. ما در صنایع با هر سه نوع تغییر در شرایط متفاوت، مصادف ایم و نمی گیم تغییرات اساسی و انقلابی بده، دیکتاتوری میاره و این کلیشه ها... گاه یک خط تولید و یا یک کارخانه باید اساسا با خط تولیدی دیگر و کارخانه ای دیگر جایگزین بشه و اصلاحات خط و بهبود تدریجی کارها نجاتش نمی ده چون از نظر تکنولوژیک غیر اقتصادی شده (لزوم توقف تولید اتومبیل پیکان که خیلی دیر هم انجام شد). همین امر در سیاست و جامعه هم هست. گاه کار با اصلاحات به نتیجه می رسه و گاه نمی رسه، لزومی ندارد از واژه ی انقلاب اینقدر بترسیم، هر چند قطعا همیشه آخرین راه حل برای ماست.
خیلی از دوستان کامنت های مختلفی راجع به اون نوشته دادن که بعضی هاش البته قابل بحث اند.
نکته ای که می خوام بگم اینه که من با این نوشته های کوتاه می خواهم یه سئوال هایی ایجاد کنم، یه عادت هایی را بشکنم، یه فکرهایی رو راه بیندازم که البته سمت و سوی نگاه من رو دارن. اون بحث ها اگه بخواهیم واقعا و همه جانبه طرح کنیم، خودشون هر کدوم یک کتاب، یا حد اقل یک مقاله ی بلند بالاست که خوب جاش تو وبلاگ نیست.
ماها اونوقت ها بحث تغییر رو از چپ ها فقط یاد می گرفتیم و قانون مندی های اون رو هم فقط تو مارکسیسم و آن هم در ابعاد سیاست کلان مطالعه می کردیم. امروزه زیر رشته ای از مدیریت به نام مدیریت تغییر بوجود آمده که بسیاری از اون بحث ها رو البته در حد سیاست خورد و مدیریت گسترش داده و به یک علم تبدیل کرده. من یک موقع توی کارم با این مبحث آشنا شدم و مطالعاتی کردم و دوره هایی دیدم. کاش احزاب و سازمان های سیاسی ما بحث مدیریت تغییر رو بعنوان درسنامه ای برای عموم مطرح کنن. چون دیگه همه بعنوان علم قبولش کردن و برچسب کمونیستی و چپ و چه و چه رو نداره که برخی ها ازش به شکل عجیبی بترسن.
از نظر علم مدیریت تغییر، ما با سه نوع تغییر مصادف هستیم: تغییرات تدریجی ، طراحی مجدد، مهندسی مجدد ... به زبان سیاسی، بهبود، تغییرات اصلاحی و تغییرات انقلابی. ما در صنایع با هر سه نوع تغییر در شرایط متفاوت، مصادف ایم و نمی گیم تغییرات اساسی و انقلابی بده، دیکتاتوری میاره و این کلیشه ها... گاه یک خط تولید و یا یک کارخانه باید اساسا با خط تولیدی دیگر و کارخانه ای دیگر جایگزین بشه و اصلاحات خط و بهبود تدریجی کارها نجاتش نمی ده چون از نظر تکنولوژیک غیر اقتصادی شده (لزوم توقف تولید اتومبیل پیکان که خیلی دیر هم انجام شد). همین امر در سیاست و جامعه هم هست. گاه کار با اصلاحات به نتیجه می رسه و گاه نمی رسه، لزومی ندارد از واژه ی انقلاب اینقدر بترسیم، هر چند قطعا همیشه آخرین راه حل برای ماست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر