دوشنبه، مهر ۰۵، ۱۳۸۹

شکار

چند وقت پیش رفته بودم خونه ی یکی از دوستان مهمونی. میون صحبت ها متوجه شدم که اونا به شکار علاقمند شده اند و رفته اند شمال اونتاریو شکار. تعریف هاشون جالب بود. اولا کلی کلاس رفته بودن و مدارکی رو اخذ کرده بودند تا اجازه داشته باشند شکار کنند. بعد شانسشون زده بود و قرعه ی شکار یکی از دوخرس سالانه  به نامشون در اومده بود. 
فکرش رو بکن بعد رفته بودن به منطقه ... اونجا محلی هایی هست که با طعمه گذاشتن و نصب دوربین های مخفی، رفت و آمد حیوانات تحت کنترل قرارگرفته و بعد محلی برای نشستن بالای درخت درست در تیررس هدف تعبیه شده و اونو برای یک شکار به علاقمندان اجاره می دن. اونا هم رفته بودند اون بالا و بعد یک خرس سیاه رو زده بودند و اورده بودند خونه ... کلی صحبت کردیم و من بعد که برگشتم تا امروز همش فکر می کردم نکته ی جذاب اون کار چی می تونه باشه؟
می دونین؟ انگار یه جوری با روحیه ی من نمی خوند...

امروز یک فیلم مستند رو تقریبا با همین جزئیات دیدم. یک فیلم بردار برای گرفتن تصویر از یک ببر و حد اکثر یکی دو دقیقه فیلمبرداری، چندین روز بالای یک درخت تو برف منتظر نشسته بود و لحظه شماری می کرد .. بعد اون حیوان زیبا آمد و نمایش داد و رفت ...
کاش شما هم چهره ی اون فیلمبردار رو بعد از انجام کارش می دیدین
واقعا دیدنی بود ... واقعا دیدنی

هیچ نظری موجود نیست: