تخته، سیاه است
درست مثل شبی که نه ماهی داشته باشد و
نه ستاره
بی تکه ای از یک نوشته
یا شکلک طنزی،
یا حتی پرز سفیدی در هوا که بگوید:
از بستر تاریخ پاک شده ام
سیاه سیاه ...
درست مثل ذغالی که از یک اجاق سوخته
بیرون مانده باشد
***
از پشت پنجره ی خیس،
برگی رنگین فرو افتاد
شیشه و نور لرزید ...
بیرون، آنجا میان حیاط،
زنگ باز به صدا در می آید و
صدایی دور می گوید:
"امروز روز اول مهر ماه است...
ما درس را دوباره میاغازیم..."
درست مثل شبی که نه ماهی داشته باشد و
نه ستاره
بی تکه ای از یک نوشته
یا شکلک طنزی،
یا حتی پرز سفیدی در هوا که بگوید:
از بستر تاریخ پاک شده ام
سیاه سیاه ...
درست مثل ذغالی که از یک اجاق سوخته
بیرون مانده باشد
***
از پشت پنجره ی خیس،
برگی رنگین فرو افتاد
شیشه و نور لرزید ...
بیرون، آنجا میان حیاط،
زنگ باز به صدا در می آید و
صدایی دور می گوید:
"امروز روز اول مهر ماه است...
ما درس را دوباره میاغازیم..."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر