دیدی بعضی آدم ها موقع حرف زدن چقدر فکر می کنن که چی رو چه جوری بهت بگن که بدون دادن اطلاعات لازم، مفید، و شفاف، پاسخ تو رو یه جوری داده باشن. (خیلی از سیاست «مدار» ها اینجورین.)
آدم از کلامی که می چرخه، از سکوت هایی که ضرباهنگ کلام رو عوض می کنه، از چشم هایی که هی پایین میوفته، و از هزار و یک راه دیگه ... آگاهانه و ناآگاهانه بالاخره موضوع رو می فهمه و تنها فرقش اینه که در کنارش حس می کنه (درست یا غلط) که این بابا تو موضعه ضعفه که اینجوری حرف می زنه...
می دونین؟ دانستن حق مردمه. اون ها به آگاهی های لازم برای اینکه رابطه شون رو با ما تنظیم کنن و کار و زندگی و اهداف فردی و مشترک شون رو به شکل سالم و صحیح پیش ببرن، به اطلاعات ما نیاز دارن و ما حق نداریم اونو از اون ها دریغ کنیم. اگر دانسته هایی وجود داره که قابل بیان نیست، باید به شکل صحیح و شفاف اعلام بشه و عدم انتقال و درز موضوع از میان دیگر حرف ها و وجنات آدم به شدت به همکاری طرف مخاطب ما وابسته است.
آدم از کلامی که می چرخه، از سکوت هایی که ضرباهنگ کلام رو عوض می کنه، از چشم هایی که هی پایین میوفته، و از هزار و یک راه دیگه ... آگاهانه و ناآگاهانه بالاخره موضوع رو می فهمه و تنها فرقش اینه که در کنارش حس می کنه (درست یا غلط) که این بابا تو موضعه ضعفه که اینجوری حرف می زنه...
می دونین؟ دانستن حق مردمه. اون ها به آگاهی های لازم برای اینکه رابطه شون رو با ما تنظیم کنن و کار و زندگی و اهداف فردی و مشترک شون رو به شکل سالم و صحیح پیش ببرن، به اطلاعات ما نیاز دارن و ما حق نداریم اونو از اون ها دریغ کنیم. اگر دانسته هایی وجود داره که قابل بیان نیست، باید به شکل صحیح و شفاف اعلام بشه و عدم انتقال و درز موضوع از میان دیگر حرف ها و وجنات آدم به شدت به همکاری طرف مخاطب ما وابسته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر